دانلود رمان دختر شیطون از کیمیا. م با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان از اون جایی میشه که ترلان دختر شیطون ما به دانشگاه میره و در دانشگاه استاد جدیدی براشون میاد که از قضا خانواده این استاد دوست صمیمیشونه که از خارج میان و مدتی در با انها زندگی می کنند ولی طی اتفاقاتی این دو مجبور میشن باهم دیگه ازدواج کنن و …
آروم بالشتو از روی تخت گرفتم گذاشتم روی زمین و سرشو گذاشتم رو بالشت پتو کشیدم روش لامپو خاموش کردم از اتاق اومدم بیرون، حتما آرمان شامشو خورده بود دیگه باید با رادوین صحبت می کردم چون بهم گفته بود شایان آدم خطرناکیه و مطمئنا طبق گفته ی آتوسا رادوین پس اگه بخواد کاری رو انجام بده انجام میده و این منو نگران می کرد اگه بلایی سرشون میومد چی؟ سرمو تکون دادم تا از فکرش بیام بیرون؛(زندگی باهام بد تا کردی)
رفتم تو آشپزخونه و در کمال تعجب دیدم شام دست نخورده می خواستم برم آرمان و ترنم رو صدا بزنم دیدم خودشون اومدن بیرون، آرمان: ببخشید تو هم معتل ما شدی یکم کار داشتم مجبور شدم اونارو انجام بدم برای همین دیر شد معذرت ترنم پیش من بود. من: باشه. آرمان: پس آتوسا کو؟ من: آتوسا خسته بود گفت می خوابه برای شام بیدارش نکنیم. آرمان: باشه پس. در سکوت شاممونو خوردیم بعد از شستن ظرفا تصمیم داشتم با رادوین صحبت کنم.
نگران بودم واقعا این موضوع فکر منو درگیر کرده بود. تلفن خونه رو برداشتم و شماره ی خونه رو گرفتم کسی جواب نداد شماره گوشیشو گرفتم که با صدای خانومی که می گفت: دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد. دو سه بار دیگه هم تماس گرفتم ولی بازم همین اش بود و همین کاسه. دلم شور میزد حدود بیست بار شده بود که شماره گوشیشو گرفتم، ولی جواب نمی داد به خاطر حال خرابش بود گریم گرفته بود نکنه بلایی سرش اومده باشه…