دانلود رمان محجوب از مهر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با سرعت پیچید داخل پارکینگ دانشگاه آئودی جدیدش رو تازه دیروز براش اورده بودن پیاده شد، نگاه خیره ی دخترا و پسر ها رو روی خودش دید پوزخندی زد و کوله مشکی رنگش رو انداخت رو دوشش مهراب و مبین دو تا از رفیق های صمیمیش بودن مثل این که اونا زودتر اومده بودن اومدن طرفش مهراب پسر شوخ و جذابی بود هر سه از قشر مرفه جامعه بودن
-سلام منم خوبم چطوری تو پسر کجایی پس؟ مبین باهاش دست داد و گفت:-چرا اخم برادر؟ مهراب سوتی کشید و گفت: -لامصب ماشین جدید؟! سری تکون داد و گفت: -اره دیروز واسم اوردنش مبین انگار چیزی یادش اومده باشه گفت: بیاری؟ انگار امروز یه دانشجو انتقالی اومده دانشگاه الان که جای استاد اومدی دانشگاه حس و حالت چیه؟ نکنه می خوای پدرمون رو در بیاری …