دانلود رمان هم آغوش گناه از مارال.ع.ز با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آروم قدم زنان سمت خونه مى رفتم. مى ترسيدم. خدايا… – دست لرزانم سمت آيفن خونه رفت و صداى ترنم توى گوشم پيچيد: دير كردى آجى! – باز كن حالا. – توى دلم شروع كردم به صلوات فرستادن. با قدم هاى سست از پله ها بالا رفتم و وارد خونه شدم.
با قدم هاى سست از پله ها بالا رفتم و وارد خونه شدم. ترنم وسط سالن ايستاده بود و خيره نگاهم مى كرد. سلام. – سلام! – چى شده؟! كشتى هات غرق شده؟! نفس عميمى كشيدم. كشتى چيه خودم غرق شدم. -با لب های کج شده بهم چشم دوخت و با ترديد گفت: وا.
– والا. – سمت اتالم رفتم كه مامان صدام كرد: تبسم؟! – راه رفته رو برگشتم و به سمت اشپزخونه رفتم. سلام! – جانم مامانم… مامان لاشك داخل دستش رو روی پيش دستی گذاشت و برگشت سمتم دستش رو با پيشبندش تميز کرد و با اخم بهم خيره شد…