دانلود رمان دلادل از ملیحه بخشی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مبینا، زنی که برای انتقام از کسی که زندگیش را به تاراج برده سراغ علیرام پویان مربی دفاع شخصی میرود. علیرام پویان در اصل عاشق ناکام مبینا بوده است که دوباره در کشمکش زندگی او قرار میگیرد. زندگی دختر داستان پر از رازهای سر به مهر است که همراهیش با علیرام باعث میشود که این رازها فاش شود و…
پیراهن کوتاه و قرمز رنگم که بوی نا گرفته را از کمد بیرون میکشم. دلبری کردن را فراموش کردهام، یعنی اصلا هیچوقت تمرینش نکردم ولی حالا به خاطر علیرام همهاش را یاد می گیرم. پیراهنم را تنم کرده، یقهی بازش را روی سینهام مرتب میکنم و تا جایی که میتوانم ادکلن جای جای پیراهن و تنم خالی میکنم. عطر ادکلن باید بوی اهدافم را محو کند. علیرام نباید بفهمد من دارم آمادهی سقوط میشوم. موهایم را آبشاری میبندم، هنوز آنقدر بلند نیستند که با هر پیچ و تابشان دل بلرزانند ولی از هیچ بهترند.
لاک سرخی که علی برایم آورده را برداشته و چتکهاش را روی همهی ناخنهایم میکشم و به این فکر میکنم اگر ناخنهایم را در گلوی کیوان فرو کنم، حالم چگونه میشود؟ سر که بلند میکنم، درون آینه میبینم که ناخودآگاه دندان روی هم میسایم. صندلهای طلایی رنگم را از توی جعبهای تا خورده بیرون میکشم. شکل و شمایلش به هم خورده و رویهی کفش به کفیاش چسبیده است. به زور پاهایم را درونش فرو میکنم و میچرخم تا تصویر زنی را در انعکاس آینه ببینم که امشب میخواهد برای شوهرش سنگ تمام بگذارد.
فقط مژهها و لبهایم از نقشهام بینصیب ماندهاند. سمت آشپزخانه میروم، چون علیرام برنج آبکش دوست ندارد، آب آن را خشک میکنم و دمکش روی سر قابلمه میگذارم. کیکی که پختهام هم کمی سرد شده، وقت زیادی ندارم و فقط با شکر رویش را یک تزیین ساده میکنم. دوباره روبروی آینه میایستم و چشمها و لبهایم را هم آرایش میکنم. ساعت، وقت آمدنش را خبر میدهد که روی مبل مینشینم و پا روی پا میاندازم. پلک میبندم و لحظهای به خودم فکر میکنم، شبیه زنهای عاشق شدهام…