دانلود رمان آهنگ قلبم از آیسمون و ساره با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مات خیره شده بودم به صفحه گوشیم باورم نمیشد اون داشت میومد ناخداگاه استرس گرفتم چقدر زوووود یه توسری به خودم زدم اخه دختر خنگ کجاش زود هست باید هر چی زودتر می رفتم به تینا می گفتم درجریانش می ذاشتم…
ماهان؛ ازپله ها پایین اومدم و گفتم خیلی ببخشید دیرکردم شرمنده که اهورا وپونا بهم خیره شدن وبه تینا که رو مبل روبروشون نشسته بود نگاه کردن و دوباره بمن، من پشت سر تینا بودم واسه همین نمی تونستم ببینمش ودلیل این نگاه هاشونم نمی فهمیدم ،با تعجب پرسیدم چیزی شده ؟چرا این جوری نگاه می کنین ؟یه نگاه به لباسام انداختم چیز عجیبی ندیدم که باعث خیره شدنشون بشه که اهورا با اخم گفت بریم دیر شد و با پونا از کنارم رد شدن همینطور وایستاده بودم و به رفتارشون فکر می کردم که تینا بلند شد.
تازه تیپشو دیدم و علت خیره شدنشون و فهمیدم متعجب به تیپ تینا نگاه کردم که دقیقا بامن سِت بود مطمئنم وقتی اومد تو اتاق مشکی قرمز تنش نبود یه لبخند بهم زد و گفت نمی خوای بیای اهورا اعصاب نداره هاا بهش نگاه کردم وگفتم چرا .. بریم. اهورا تو ماشینش نشسته بود و پونا هم عقب نشسته بود منو تینا هم سوار شدیم واهورا حرکت کرد همه ساکت بودیم که تینا خودشو کشید جلو و زد روشونه م تینا_میگم ماهان نمی خوای یه آهنگ بذاری ..؟ حوصلمون سر رفت…
به اهورا نگاه کردم که حتی سرشو بر نگردوند. برام خیلی عجیب بود اینا مگه باهم نیستن چرا تینا از من درخواست کرد اخم های در هم اهورا که هرلحظه بیشتر هم میشد نشون می داد که اونم خیلی راضی نیست ازاین رفتارهای تینا ناچار یه اهنگ پلی کردم تینا تکیه داد و همه به اهنگ گوش دادیم البته شاید هرکسی ذهنش جای دیگه ای بود… وبظاهر آهنگ گوش می دادیم توی رستوران من و اهورا کنار هم بودیم و تینا و پونا هم کنار هم و تینا رو به روی من بود.اهورا با دستش روی میز ضرب گرفته بود…