دانلود کتاب عشق من از حانیه_م با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری از دیار خونآشام ها و پسری از دنیای گرگینهها عاشق هم می شن اما چطور قراره دشمنای دیرینه به هم برسن؟ در حالی که پادشاه خونآشام ها رویای جنگ و نابودی گرگینه ها رو در سر می پرورانه. رابطهی این دو ممنوعه اما باز دختر ما باکرگیش و به قویترین آلفا میده و در این هین توسط گرگینهای گاز گرفته میشه. ایا مرگ در انتظارشه؟ دختری که در بستر بیماری می افته و پادشاه خشمگین از این اتفاق دستور اعزام ارتش و حمله به گرگینه ها رو میده…
تاریکی همه جا رو گرفته بود، گرگینه ها به قبیله ی ما حمله کرده بودن ، بدن سرد و ترسیده ی النیا رو بغل گرفته بودم. _الینا دختر عزیزم آروم باش، نترس مامان پیشته. + ما ..ما..ن _جان دختر +بابا کجاست چرا بیرون سر و صداست؟ چرا باید با قبیله گرگینه ها دعوا کنیم؟ ما که باهاشون کاری نداریم؟ اونا شکار میکنن، ما هم شکار می کنیم. اونا میخوابن و غذا میخورن ما هم انجام میدیم، پس چرا باید باهم دعوا کنیم. _ عزیزم منم نمی دونم چرا ولی من می دونم در آینده تو زن
زیبایی میشی و این دو تا قبیله رو باهم متحد میکنی. جوری که دیگه جنگی بین ما وجود نداشته باشه. من مطمئنم تو میتونی عزیزم، دوستت دارم. بعد از اینکه این حرف رو زدم پیشونیه کوچکش رو بوسیدم و گفتم: دستتو باز کن میخوام چیزی بهت بدم “بعد از گردنم گردنبندی بیرون آوردم که مدال حلال ماه رو داشت تو دست کوچیکش گذاشتم و گفتم” اینو بابات روز عروسیمون بهم داد این نشانی که من و بابات هر دو برای دوستی با گرگینه ها به هم دادیم ولی ما نتونستیم
این کار و انجام بدیم، به من نگاه کن این گردنبند و به تو میدم مطمئنم که تو آرزومون رو برآورده میکنی. ” باشه مامانم من با گرگینه ها دوست میشم و بقیه گرگینه ها و خون آشام ها رو هم با هم دوست میکنم.” “مرسی عزیزم ” “ولی مامان من می ترسم، لطفا منو تنها نزار باشه. ” ” من همیشه کنارتم، ولی من روزی از پیشت می رم من قول میدم با یه طلسم وارد گردنبند و همیشه داخل گردنبند می مونم و ازت محافظت میکنم پس بهم قول بده که هیچ وقت از گردنت درش نیاری باشه.”