دانلود کتاب در پس پاییز از الف_صادقی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
يزدان، مولتي ميلياردر مذهبي و معتقد… صاحب بزرگترين كارخانه هاي شهر دل در گرو پري، كارمند بخش حسابداريش ميبنند غافل از اينكه اين دختر كسي نيست به جز….
چه خبره اینجا!؟؟ رو خدمه هایی که دست از کار کشیده و در گوشه کنار عمارت مشغول جمع کردن اطلاعات و تکمیل نواقص خبري خود هستند، ادامه می دهد. اخم در هم کشیده و با قامتي استوار وسط سالن بزرگ و مجلل می ایستد. -کار و بار ندارین شما !؟ همه سر کارشون، خبرنگار که استخدام نکردم تا تقي به توقي میخوره همه با سر ایستادین …! مگر نيازي به داد زدن هست !؟ از همان بدو ورودش تمام خدام وحشتزده گوش هاي خود را از گوشه کنار قصر جمع کرده و
دم بر گذاشته سر پست هاي خود باز گشته اند… ابهت است که تن می لرزاند و مجبور به حساب بردن میکند شناسندش اين اهالي زيروپروبال گرفته شده… خشم او را، نگاه برنده و توبیخگرانه ي او را، مردانگي و يك کلام بودنش را… بزرگ خاندان مقامي ترس دارد دیگر… با گام هايي محكم و هيكلي صاف و مردانه به سمت جلسه كوچك مادر فرزندي به راه مي افتد. -سلام مادر. همیشه همینگونه بوده ، اگر براي تمام دنیا شیر باشد و درنده برای مادر بره است و رام شده…
لبخندي پر مهري نصار قدوبالا و مردانگي مرد بزرگ خاندان می کند. -سلام پسرم ، خوبي مادر؟ با لبخندي کم رنگ جواب محبت مادر را می دهد. -الحمدا… اخم در هم مي كشد و نگاه به سمت فرزادي كه با ورودش جمع شده و کمی مودب تر نشسته است می چرخاند. -ياد نگرفتی مسائل خصوصی رو نبايد هوار کنی؟ یاد نگرفتی وقتی با مادرت حرف میزنی ولوم حنجره ي واموندت رو بدي پایین؟ در بالاترين قسمت جمع، جاي بزرگ خاندان مي نشيند…