دانلود کتاب کراش از فاطمه اشکو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد زنی ب نام نیکی ک ازدواج میکنه اما بعد از سالها دوری بالاخره به عشق اساطیریش میرسه اما به شرطهها و شروطه ها! اون وقتی به عشق قدیمیاش برمیگرده ک آراز از زندگی شکست خوردهش برگشته و سعی داره از نو خودشو بسازه. آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، اونا رو پیش خودش میاره تا از شر باندهای قاچاق هرمیای ک سعی دارن اونهارو پیدا کنن و به یه بسته بزرگی که زیر سایهی اون دو پیدا میشه، دست پیدا کنن، در امان بزاره اما نمیدونه که دلش باخته میشه و …
وارد رستوران شیک و تر و تمیز انتخابی خودش که میشود دنیا را گوشه ای از سالن خیره به باران پاییزی میبیند هیچکس جز دختر در آنجا نیست انگار که آنجا را قرق خود کرده باشد به دنیایی که پشتش به اوست مینگرد و ژست عاشقها به خود میگیرد از او خوشش می آید اما هنوز درگیر نشده است فعلا در مرحله سواستفاده است کتش را از تن میکند و از پشت گل در دستش را کنار گردن دنیا میگذارد. -تقدیم به شما. بوی عطرش مسحور کننده است بهترین و قیمتی ترین لباس و وسایل زینتی مردانه را دارد از گردنبند تو گردنش گرفته تا انگشتری که قیمتش خدا تومن است دنیا به سمتش برمیگردد،
لبخند میزندو با گرفتن گل رز قرمز رنگ میگوید: مرسی زحمتت شد خیلی خوشگله. کتش را پشت صندلی میگذارد و روبه روی دخترک مینشیند. -چون خودت خواستی دنبالت نیومدم من تو مرامم تنها گذاشتن نیست. دنیا سر تکان میدهد: میدونم آقا منم تعارف نداشتم محل کارم به اینجا نزدیک بود گفتم خودم میام تو چرا میون کارهای زیادت به فکر اومدن من باشی آخه! منو را در دست میگیرد. -چی بخوریم؟ سالار منوی زیر دست خودش را برمیدارد و مات میشود. چشمانش به اندازهی کاسه ای پر از خون میشود. دستانش مشت میشود و زبانش آتش میگیرد: کی اینو گذاشته اینجا؟ دنیا هراسیده
نگاهش میکند: من چه میدونم چیشده مگه؟ من تا نشستم، گارسون اومد خواست سفارش بگیره که گفتم منتظر میمونم دوتا منو گذاشت و رفت. انگار که زیر سالار کندهی آتش گذاشته باشند بلند میشود و دور تا دور خودش را مینگرد. -عکس زن من زیر این منو لعنتی چی میخواد.. دنیا هم بلند میشود و میخواهد چیزی بگوید که با صدای داد سالار فوری مینشیند. -بشين تكون نخور. دنیا بی هیچ حرف و حرکتی میشنید و دست زیر چانه اش در هم قلاب میکند از داخل خونریزی اضطراب میگیرد اما نم پس نمیدهد. سالار را میشناسد اعصاب درست و حسابی ندارد. -کی داره این بازی کثیفو پیش میبره …