دانلود کتاب شاه خشت از پاییز با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بیکسی، مجبور به کارهای بد میشود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل زاده از تبار قاجار میگذارد، فرهاد جهان بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که…
یک لحظه به خودم آمدم، من! فرهاد جهان بخش بازرگان موفق، صاحب یکی از شبکه های زیر زمینی قاچاق اسلحه کارم به جایی رسیده بود که بخواهم ته و توی زندگی یک بی همه چیز را دربیاورم؟ این جا در این خانه با چند مرد مسلح، دقیقاً چه غلطی میکردم؟ عقل میگفت از همین جا برگرد و اسباب بازی جدیدی برای گذراندن شبهایت پیدا کن اما… بخشی از اصالت احمقانه قجری، در من فریاد میکرد همان طور که جد شهیدمان فرمان میداد… همه رو فلک کنین پدر
سوخته ها رو. پوزخندی به اصالت درونم زدم. آمدن به این خانه اوج حماقت بود. رویم را برگرداندم. _ابراهيم. +بله آقا؟ به سمت در اشاره زدم. سریع جلو رفت، زن پریشان هم به دنبالش. اولین قدم را سمت خروجی در برداشتم و پچ پچ زیرلبش را شنیدم. «حالش رو ببر خودم راه انداختمش دختره عوضی رو، وگرنه دفعه اول عین بید میلرزید» قدم دوم در هوا معلق ماند. حرفش مثل بازگشت صدا در سرم اکو میشد. «دفعه اول» من آدم حقایق و مداركم. گریه هایش استیصال
یک دختر شجاع که میتوانست بی محابا، ساعتها نطق کند و حالا آسمان ریسمان میبافت برای خلاصی از زندگی. آماری که دوستش داد از پسری که پری را اذیت میکرده. و حالا این اعتراف؟ رو به پسر برگشتم و با انگشت به تخت دلش زدم. -دفعه اول میلرزید؟ پوزخند زد. صدا زدم: ابراهيم. سریع خودش را رساند: بله آقا؟ نگاهم کافی بود دستورم را بخواند. مشتی سنگین حواله فک آرسام شد. خواهرش هراسان برگشت ولی نیمه راه یکی از مردهای همراهمان متوقفش کرد …