دانلود رمان دختر غار نشین از مائول وسیما با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داشتیم دنباله غذا میگشتیم از وقتی چشم باز کردم فقط تو همین محوطه بودیم نه جای خاصی میرفتیم نه کار خاص و هیجانی یه خواهر کوچیک دارم به اسم دینا یه برادر کوچیکم دارم به اسم تورنادو اسم خودمم دایاناست من فرزند اوله یه گروه و ادم خیلی کنجکاو و پر از احساسات ضد نقیض داخله یه دره بودیم که گل و گیاه کمی توش بودهربار که میخوام از دره برم بیرون و پشت تمامه اون کوه هارو ببینم بابام با غضب نگام میکنه و سریع گروه وارده رو جمع میکنه بریم غار.
همگی یه مقدار غذا جمع میکنیم و آروم آروم میریم سمت خونه هیچ وقت دلیلشو نفهمیدم چرا اجازه نمیده دورتر بشیم چرا نمیزاره بدونیم پشت اون کوه ها و صخره ها چیه دنیای دیگه هست یا نه غذامون شامله چوب خشک با میوه کاکتوس بود بین راه خوردیم نزدیک غروب بود و ما سریع باید میرسیدیم خونه وگرنه نمیتونستم مسیر غارو پیدا کنیم یهو از پشت صدای خور خور میومد که دیدیم یه جگوار نزدیکمونه با دندونای فوق العاده تیز همگی فرار کردیم سمت غارمون پدر هم از پشت مارو حمایت میکرد تا آسیب نبینیم یا به دست جگوار نیفتیم…