دانلود رمان نفسم میبره از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
فرزاد پسر تند خو غیرتی که ناتوانی ای داره و بخاطر همین با هیچ دختری نمیمونه ولی یه روز عاشق یک دختر 17 ساله میشه و دخترو به اجبار به عقد خودش درمیاره دختری که با اون اندام ریزش فرزاد رو از خود بیخود میکنه و بیماری فرزاد با آوار از بین میره.
باشنیدن صدای ترمز ماشینی کنار پام توی جام میخکوب شدم، با ترس به طرف ماشین سرم و کج کردم با دیدن راننده ماشین، از ترس بدنم شروع به لرزیدن کرد. شیشه ماشین و پایین داد و با چشمایی که از شدت خشم سرخ سرخ شده بود زوم صورت رنگ پریدم شد. پوزخند وحشتناکی زد.
وقتی دستش روی دستگیره ماشین نشست و بازش کرد قلبم تند تند کوبید به سینم از ماشین پیاده شد با قدم های محکم به سمتم پا تند کرد، با پاهای لرزون آروم آروم عقب رفتم، نزدیکم شد از اون دوتا تیله عسلی رنگ آتیش میبارید ، صورت مردونه پر خشمش از کتک هایی که قرار امروز نصیبم شه خبر میداد…