دانلود رمان چشم های هفت رنگ از مستورا-ن با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کلارا تک فرزند خانواده هادسون دختری که داره مثل همه آدمهای روی زمین معمولی زندگی میکنه.زندگی همه ما آدمها پر از اتفاقات عجیبه.که سرنوشت همه چیز رابرای کلارا از زمان گرفتن کادوی تولدش از یک زن ناشناس عوض میکنه و زندگی جدید آن زمانی شروع میشه که وارد دنیای دیگه ای میشه با چهره ای جدید و چشمانی هفت رنگ متفاوت از همه آدمها که راه دراز و پر رمز و رازی را در پیش داره باید خواند چه اتفاقی در انتظار این دختر است…
بار دیگر خودم را زیر دوش آب سرد بردم درخشش آفتاب از پنجره حموم حس آرامش بخشی به وجودم میداد حوله رادورم انداختم از حمام بیرون اومدم ،به ساعت نگاھی انداختم وااااااای خدای من ساعتو ، از جیغ بلندی که کشیدم خاله خانم بیچاره از ترس زھره ترک شده بود ،به سرعت خودشو بالا رسوند در اتاق رو با حول باز کرد.خاله خانم :چیزی شده دخترم روح دیدی ؟؟ خنده ای سر دادم نه خاله جوووووونم مدرسم دیر شده
خاله خانم :دختره شیطون نمی دونم چی وقت دست از این بچه بازی ھات بر میداری بیا پایین صبحانه آماده کردم بخور بعد برو مدرست . داشتم تند تند آماده میشدم یه مانتو و شلوار لی سفید با شال و کفش بنفش رنگی برداشتم تنم کردم .خوووووب دیگه اماده شده بودم یه نگاھی ھم بھ خودم تو آینه انداختم واااااای که چقد من خوشکلم کلی ام فک کنم از خودم راضی ام . موھای فر و خرمایی رنگ با پوستی سفید وخیلی براق دیگه از این سفید تر نداریم چشمامم که نگو انقد خوشکلن رنگ طوسیشون ھمیشھ برق میزنھ در حال تعریف از خود بودم گوشیم زنگ خورد …