دانلود رمان سرخ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
از زبان گلگون؛ مامان صندوقچه بزرگشو بستو رو به من گفت گلی… لباس هاتو تمیز نگهدار. آمنه خانم خیلی رو تمیزی حساسه… پیراهن سفید با گل های سرخ پر رنگی که تو دستش بود رو داخل چمدون من گذاشتو گفت این پیراهنم باشه برای ضیافت ها …
-عمو هوشنگت… خیلی اهل مهمونیه. نگاهی به سمت در و حیاط انداخت می دونستم داره موقعیت بابا رو چک میکنه خیالش که راحت شد نزدیک نیست آروم گفت اگه بتونی تو این ضیافتا یه مرد خوب برای خودت پیدا کنی دیگه راحت میشی
به مامان با لبخند زورکی نگاه کردمو گفتم من نمیخوام. نذاشت حرفم تموم شه و گفت به خواستن نخواستن نیست. مگه من باباتو میخواستم ؟ -باید شوهر کنی. پس بهتره خودت یه خوبشو پیدا کنی که مثل من نشی. با این حرف با حرص و غم بلند شدو به سمت در رفت…