دانلود رمان سکوت لذت بخش من از رکسانا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نزدیکای صبح بود که به خانه بازگشت کل ید را در قفل چرخاند در را باز کرد، کفش هایش را با دمپایی جایگزین کرد. کتش را کند و خود را رو ی کاناپه پرتاب کرد، از شدت سر درد خواب از سرش پریده بود، کلافه اش کرده بود. باید بلند میشد تا به او سر بزند،حدس میزد باز ان معده درد وحشتناک سراغش امده بود، که منتظر او نشده به خواب رفته…
از روزی که تیام از خونه رفته بود پارسا بهونه گیر تر از قبل شده بود با هر چیز کوچکی بغض میکرد یا قهر سینا هر کاری میتونست کرد اما بازم نتونست از بهونه هاش کم کنه تصمیم گرفت اونو به حال خودش بزاره. اما بازم فایده نداشت هر دفعه از یه جای خونه صدا ی داد و بیداد پارسا می اومد، تصمیم گرفت بیرون ببرتش تا شاید بتونه از ناراحتیش کم کنه .
به اتاق مشترکش با تیام رفت لباس مناسب با گردش پوشید و بعد از زدن عطر مورد علاقه تیام به زیر گردن و دستاش از اتاق بیرون رفت. از پله ها پایین رفت که پارسا رو دید جلوی در بزرگ و تمام شیشه تراس نشسته بود و سر روی زانوهاش گذاشته بود. به طرفش رفت و کنارش نشست دست روی شونش گذاشت و با لبخند بهش خیره شد.
وقتی پارسا دستهاش رو از هم باز کرد با یه حرکت دست زیر گردن و کمرش انداخت و بلندش کرد. بدون حرف خیره به حرکات سینا بود دوس نداشت حرفی بزنه تا باعث ناراحتی جفتشون بشه پس ساکت موند و نظارت کرد. در اتاقش رو باز کرد و پارسا رو داخل برد و روی سکویی که مخصوص عوض کردن پوشک بود گذاشت . لباس زیر دکمشو باز کرد و…