دانلود رمان ایرسا از نگین فرجام با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ایرسا خانوم یه دختر شر و شیطون و زبر و زرنگه…. درسش زیاد خوب نیست اما جودو کار قهاریه! این خانوم داره تمرین می کنه برای مسابقاتش که یهو این وسط سر و کله ی عموی محترمشون پیدا میشه و مخ بابا مامان ایرسا خانوم رو میزنه که بپرن اون ور اب یعنی دانمارک…
ايرسا جان من چند ماهي بود احساس مي کردم سپنتا عوض شده… خيلي شاداب تر از قبل شده بود… با شادابي مي رفت دانشگاه و شرکت… من هم خوشحال بودم… ولي… ولي چند روزيه بازم مثل قبلا شده… در اتاقش رو مي بنده و خيلي کم از اتاقش بيرون مياد… ديروز بالأخره سر بحث رو باهاش باز کردم… براي اولين بار… مي دوني چي گفت؟! گفت مامان زندگيم رو ازم گرفتي توروخدا ديگه کاريم نداشته باش!!!
فهميدم اتفاقي افتاده که سپنتا اينطوري حرف ميزنه… مطمئن شدم سپنتاي من هم بالأخره… راستش ايرسا جان امروز رفتم تو اتاقش… دنبال چيزي مي گشتم… نمي دونستم چي… اما مي گشتم… يه حسي بهم ميگفت پاي يه دختر درميونه… يه برگه ي امتحاني روي ميزش بود… خالي بود اما چندتا معني زير يه متن انگليسي نوشته شده بود… به اسم بالاي برگه نگاهي انداختم…نوشته بود ايرسا افشار…
جالب اينه که کنار اسم، با دست خط خودش نوشته بود رنگين کمان!!!!… يادم اومد ايرسا همون دختر مهربونيه که اومده بود بيمارستان عيادتم…! با تعجب نگاهش کردم… نمي دونستم چي بگم… سرم رو انداختم پايين… پوران جون دستم رو گرفت و گفت: ايرسا جان تو رنگين کمان دوست داري؟! اره دوست داشتم… اما سپنتا که چيزي نمي دونست! ياد معني اسمم افتادم… لبخندي زدم و گفتم:بله… معني اسمم رنگين کمانه…