دانلود رمان بستنی وانیلی من از آمنه ایمانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
انسان ها، بی گناه به درد هایی دچار می شوند که هرگز خواستارش نبوده و نیستند. گاه برای از بین بردن این درد ها دچار عیب های بزرگی می شوند که دست کمی از مرگ روح ندارد! برخی زنانِ عیب دار، در جای جای این دنیا مورد تمسخر قرار می گیرند اما، آیا همه بی عیب هستند؟ آیا نباید منطق داشت؟…
چمدونم رو که از دیشب گوشه کلبه رها کرده بودم رو به دست گرفتم و راهی اتاق خواب که طبقه بالا بود شدم. پله های منتهی به طبقه دوم مارپیچ بود و فضای داخل رو جذاب تر می کرد. طبقه دوم دو تا اتاق داشت با حمام های مجزا و البته سرویس بهداشتی که ما بین دو اتاق قرار داشت. اتاق ها هر دو رو به باغ بودن و من اتاق سمت راستی رو انتخاب کردم و لباس هام رو داخل کمد دیواری چیدم.
سه دست لباس اماده کردم و روی تخت گذاشتم و بعد به طرف حمام رفتم. یه دوش آب داغ بهترین جایزه ای بود که می تونستم بعد این چند ساعت به خودم بدم. هوای نسبتا سرد بیرون، باعث لذت بخش تر شدن گرمای وان حمام می شد. اهسته وارد وان شدم و گرمای دلچسب آب، وجودم رو در بر گرفت. همونطور که داخل وان دراز کشیده بودم به گذشته ام فکر می کردم. به گذشته ای که سراسر عشق بود و آرزو.
آرزوی به دست آوردن مردی که الان دیگه ندارمش. با این که هنوز بیست و چهار ساعت از اومدنم به کلبه نگذشته بود اما، عجیب دلتنگ باربد شده بودم. باربدی که پدر بچه مهساست. بغض تو گلوم نشست. انگار همه چیز خوب کلبه فراموشم شد. نگاهم رو به سقف دوختم و زمزمه کردم: اینجا هدیه سر عقد باربد به هر دوئه ما بود. الان باید با باربد اینجا می بودم. دیگه نتونستم جلوی هق هقم رو بگیرم و بلند گریه کردم…