پست های ویژه
دانلود رمان نفس بریده از رها با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با شوقی وصف نشدنی برای شنیدن -خوب مامانی تعریف کن. سری تکون داد. _باشه گلم خوب گوش کن خوب _روجفت چشا کورم _باز مسخره بازی هات شروع _معذرت معذرت،روجفت چشا قیچم _اه نفس اگه بخوای شوخی کنی و نصف روز روبه لودگی بگذرونی من نیستم _غلط کردم غلط کردم، بگو گوشم تو دهنته مامان چشم قره ای بهم رفت و نیم خیزشد که از روی مبل بلند بشه که با خنده بغلش کردم…
ساعت دوونیم بود سلاله و یلدا خوابشون برد. ولی من خوابم نمی رفت. تصمیمم رو گرفته بودم حتی یک دقیقه هم دوست نداشتم برگردم خونه سامان. اما ترس قلب بابا رو داشتم کلافه بلند شدم و رفتم حیاط کنار باغچه نشستم. اسمون صاف بود و ستاره ها بیشتر خودشون رو نشون می دادن. کاش منم یه ستاره تواسمون داشته باشم. _چرا بیداری؟ چشم از ستاره ها گرفتم و به سپهرکه به سمتم می اومد نگاه کردم. _خوابم نمی بره توچرانخوابیدی؟ _داشتم به حرفای تو فکرمی کردم. _به نتیجه ای هم رسیدی؟
_اره.من پشتتم. هرتصمیمی که بگیری. روکمک من حساب کن. _می خوام ازش جداشم. فقط می ترسم حال بابام بد بشه. _تصمیمت جدیه؟ نمی خوای بیشتر فکر کنی یا یه فرصت دیگه بهش بدی شاید به خودش بیاد. _ببین سپهر،سامان معتاد نیست که بخوام بهش فرصت بدم ترک کنه، بیکار نیست فرصت بدم کارپیداکنه، خوب نمیشه می دونم. به خدا خیلی جاها کوتاه اومدم، سکوت کردم، پا رو خواسته ها و علایقم گذاشتم. باهاش حرف زدم، خواهش کردم اما روزبه روز بدتر شد که بهتر نشد…
همه چیزو که برات گفتم چرا دوباره این حرف رومی زنی. به خدا از ترس تهمت هاش وقتی بیرون می رفتیم سرم رو تا حد اخر پایین می انداختم که بهونه دستش ندم. به کی نگاه کردی و چرا نگاه کردی و چرا بهت نگاه کردن و هزار تا حرف دیگه. وقتی برمی گشتیم خونه از گردشمون فقط اسفالت ها وسنگ فرشای خیابونا یادم بود و بس… _باشه. باباتو بسپر به من. به هرحال شغلمه بلدم چه طور بگم بهش گریم گرفت. _چرا گریه می کنی؟ _همیشه از شکست خوردن می ترسیدم. من تو مهم ترین مرحله زندگیم شکستم…
