دانلود رمان دکتر شیطون از کیمیا پاداش و حدیثه کشاورز با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خانم دکتر سوگل جهانشاهی یه روز که برای جلسه میره به اتاق جلسه دکترا یه پسر میبینه از این همین جا کلکل های این دو شروع میشه توی این بین یه حقیقتی برملا میشه که باعث میشه زندگی سوگل با این پسر بیشتر گره بخوره …..پایان خوش
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم می دونستم باید برم بیمارستان بلند شدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم اومدم بیرون در کمدمو باز کردم واییییییییییییییییییییی چرا من یه لباس درست ندارم من موندم چطوری من دکتر شدم یه شلوار لی یخی برداشتم با یه مانتو سبز آبی تا بالای زانوم پوشیدم یه شال سبز آبی هم سرم کردم کیف و کفش ستشم برداشتم از پله ها رفتم پایین دیدم همه دور میز صبحانه جمع شدن دارن صبحانه می خورن
رفتم سمت میز مامان بابا رو بوسیدم رسیدم به سورن (برادرم) دیدم یه تیپ رسمی زده معلومه می خواد بره کار خونه اونم بوسیدم گفتم من دیگه میرم مامان گفت : صبحانه نمی خوری ؟ من: نه میل ندارم بابا : خوب یه چیزی بخور من :نه ممنونم رفتم سوار اسانسور شدم دکمه پارکینگ رو فشار دادم رسیدم به پارکینگ نگاهی به ماشین خوشگم که خیلی دوستش داشتم کردم و رفتم سوار ماشین شدم روندم سمت بیمارستان آهنگ مورد علاقمم گذاشتم …