دانلود کتاب جانان از سحربانو ۶۹ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری به اسم جانان هست که عشق نوه عموی پدریش رو توی قلبش داره و فکر میکنه که نیما هم بهش احساس داره ولی در کمال ناباوری نیما با جانان درباره دختر مورد علاقش حرف میزنه و از اون میخواد که براش واسطه بشه و…
از اون روزی که خودمو شناختم فهمیدم بهش علاقه دارم یه علاقه شدید قلبی که حتی بعضی شبا خوابش رو میدیدم اوایل می گفتم خب حتما به خاطر اینکه همیشه هم دیگه رو می بینیم بهش عادت کردم ولی وقتی یه مدت رفتیم شهرستان زادگاه مامان فهمیدم نه از دوری دارم دق میکنم کل سفر غر زدم و سفر و به همه تلخ کردم.بعدش گفتم شاید عشق نوجوونیه و از سرم میپره.
ولی تا الان که 4 سال گذشته روز به روز این حس داره پر رنگ تر و دوریش برام سخت تر میشه. همیشه دوست داشتم یه جوری می فهمید که چقد دوسش دارم و برام مهمه ولی اینم مطمئن بودم که غرور دخترونم هیچ وقت بهم همچین اجازه ای نمیده که اول من پیش قدم بشم. با خودم می گفتم وقتی از بین این همه دختر نیما با من راحت تره پس حتما اونم به من یه حسی داره ولی…
این هفته همه خونه عمو محمود دعوت بودیم. بعد از اینکه شام خوردیم همه بچه ها رفتیم تو حیاط دور صندلیای دور استخر نشستیم من یه جین مشکی و بلوز سفید و شال مشکی پوشیده بودم. کلا توی این خانواده فقط و فقط من بودم که حجاب داشتم و همیشه پوشیده بودم حتی مامانمم حجاب نداشت همشون جلوی همدیگه خیلی راحت میگشتن و لباسای باز میپوشیدن ولی من…