دانلود کتاب مهمون ناخونده از شین_چ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماجرای دختری بی گناه به اسم نورا، که توی مهمونی بهش دست درازی می شه، و مردی بی گناه تر به نام کیوان، که اتفاقی وارد همون اتاقی که عفت نورا توش لکه داره می شه، میشه و وقتی می خواد بهش کمک کنه، همه سر می رسن و کیوان متهم می شه به یک بی همه چیز، و مجبورش می کنن با نورا…..
به سمت در حرکت کردیم و همچنان پسره قسم و آیه می خورد که بیگناهه واشتباه شده، ولی من هنوز هوشیار نبودم. توی تاریکی غرق شده بودم و درکی از اطرافم نداشتم حتی نمی تونستم تحلیل کنم که چه اتفاقات وحشتناکی افتاده؛ جلوی در هم چند مامور زن و مرد بودن که اتاق ها رو بعد از اینکه خالی کردن به راه افتادیم. وقتی از پله ها پایین رفتیم دختر ها و پسرها به صف شده بودن،
بعضی از دخترا بیخیال یه گوشه ایستاده بودن با دوستاشون پچ پچ می کردن؛ یه سری هم گریه و زاری می کردن بدبخت ترین فرد این مجلس فقط من بد شانس و بد اقبال بودم. از عمارت که خارج شدیم دم در چندین ون پارک شده بود. سنگینی نگاه کسی باعث شد سرم رو بالا بگیرم، همون پسر بود که پلیس ها اشتباهی گرفته بودنش.خواست حرفی بزنه که به زور سوار ونمون کردن و در رو با شدت بستن.
طوری که از ترس شونه هام بالا پرید. به پایگاه که رسیدیم با حال بد از ون پیاده شدم و همراه بقیه وارد شدیم، کمی بهم آبلیمو دادن که حالم سر جاش اومد و تازه داشتم پی می بردم که چه بلایی سرم اومده. سرگرد نگاهی خونسرد بهم انداخت و گفت می دونی حکم زنا چیه؟ آب دهنم رو به زور قورت دادم -ولی من…من…من همچین کاری نکردم. -وقتی با پسری توی اتاق گرفتنت، می خوای انکارش کنی؟…