پست های ویژه
دانلود کتاب گلبرگ شقایق از سمیرا موسعلی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یک دختر ساده و معمولی به نام (شقایق) که به عنوان منشی استخدام یک شرکت می شود؛ بعد از مدتی رئیس شرکت(ارسلان) و شقایق عاشق هم می شوند. شقایق میفهمد که ارسلان متاهل است. رابطه شان را تمام می کند، چند سال میگذرد شقایق ازدواج می کند، یک شب مهمانِ آشنای همسرش می شوند و صاحب مهمانی کسی نیست جز ارسلان. حالا یک بچه هم دارد…
از ساختمون خارج شدم و تو پیاده رو داشتم راه میرفتم. هوا خنک شده بود. نفس عمیق می کشیدم و آسمون پاکو نگاه می کردم. غرق حال خوبم بودم که از کنارم یه سراتوی مشکی رد شد و تک بوق زد برام. فهمیدم کی بود. ارسلان سوری، ارسلان… شب تو اتاقم نشسته بودم و یاد ارسلان افتادم. تو گوگل زدم… یعنی ارسلان چه معنی داشت؟ چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کی انند و چه دارند از جهان مولوی ارسلان اسمی با ریشه ی ترکی به
معنی شیر، شیردرنده، مرد شجاع و دلیر چه اسمی. خوشم آمد. بهشم میومد، یعنی به صدای کلفت و تیپ و هیبت و اون اعتماد بنفسش میومد. پدر و مادرش این ارسلانو ندیده بودن و همچین اسمی گذاشته بودن! جالب. صبح سر ساعت شرکت بودم. جلیل وند آمد بیرون جلو میزم. -خانم روشن دوربینو چک میکنی ببینی نقشه ی منو کی برده. _آقای جلیل وند، از ساعت ۵ / ۸ آمدی شرکت الان میگی نقشه م کو؟؟؟ نوچ نوچ کردم و ادامه دادم:
دیروز رئیس اومدن بخش، به همه ی نقشه ها یکی یکی نگاه انداختن و آخرش رسید به میز شما. واقعا متاسفم. به عنوان جاموندو ترین نقشه برداشتنش. از منم پرسید اینجا جای کیه، من حالا نگفتم ولی خب.. _ای وای. شما چی کار میخوای بکنی؟ _شما با من کارت نباشه. بنظرم برو به همکارات و آقای فیاضی کمک کن درو زدن. نصرتی زود درو باز کرد. سوری و فیاضی بودن. باهم حرف میزدن. نزدیکمون که شدن، هم من و هم جلیل وند همزمان سلام دادیم بهشون…
