دانلود کتاب کاژه از سارا.ص با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سایه یه دختر ۲۰ساله آروم و بسیار درونگرا هست کسی که تا این سن هیچ دوست جنس مخالفی نداشته… خیلی اتفاقی تو تلگرام با مردی به اسم آراز اشنا میشه و برای مقابله با این استرس به صورت مجازی باهاش وارد رابطه میشه… سایه بهش اعتماد میکنه و حرفاشون از مسائل عادی به گفتن فانتزی هایشان میرسه اما این رابطه مجازی باقی نمیمونه و سایه خودشو وسط یه رابطهی مخفی و ممنوعه با مردی که میخواد فانتزی هاشو عملی کنه میبینه…
مدام گوشیمو چک میکردم دلم میخواست بازم هربار که به گوشیم نگاه میکنم پیامشو ببینم اما پیامی نبود و من کلافه و بهم ریخته بودم. دستمو زیر چونم زدم فقط دو روز باهاش صحبت نکردی اینه وضعت حالا چجوری میخوای بپیچونیش. بپیچونمش؟ سوالی بود که هر دقیقه از خودم میپرسیدم. درگیر چند تا حس متضاد شده بودم استرسی که نفسمو می گرفت و وابستگی ای که روز به روز بیشتر میشد. من خودمم نمیدونستم که واقعا دلم میخواد تمومش کنم یا نه؟ فقط یک روزه دیگه آراز میومدو من هنوز گیج و سردرگم بودم.
هیچ برنامهای نداشتم هم هیجان داشتم دلم میخواست ببینمش هم میترسیدم و فکر کردن بهش حالمو بد میکرد. همیشه همین بود برای هر تصمیمی تو زندگیم درگیر یه دو راهی میشدم اما اینبار فرق داشت همیشه ترس و اضطرابم پیروز میشد و من عقب میکشیدم اما اینبار… برام خیلی سخت بود عقب کشیدن… اونم حالا که انقدر غرق شدم تو این رابطه. دوباره یه نفس عمیق کشیدم به خودم نگاه کردم و زیرلب گفتم: فقط یبار میبینمش اگه برام سخت بود به محض برگشتن تمومش میکنم اره این بهترین تصمیم بود.
اونکه نمیتونست تو جلسهی اول بهم دست درازی کنه منم برای رفع کنجکاویم همین یبار برام کافیه.. یه صدایی تو سرم میگفت اگه خوشت اومد بعدش چی؟ اما نمیخواستم الان بهش فکر کنم سرمو تکون دادم و این فکرو فرستادم ته مغزم جایی که حالاحالاها بهش فکر نکنم خوشحال و سرحال رفتم سر کمد لباسام با وسواس یه مانتو شلوارو شال انتخاب کردم که برای اولین قرارمون بپوشمشون. هیجان داشتم برای اولین بار تو زندگیم میخواستم برم سرقرار سعی میکردم به هیچ چیز منفی ای فکر نکنم آراز فقط یه پیام دادو گفت آخرشب …