دانلود رمان دوست داشتن اقای دنیلز از بریتی_سی_چری مترجم مینا آخوندی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
او دیگر همان مرد جذابی که چند شب پیش روح مرا دوباره با آن آهنگ عاشقانه زنده کرد نبود !همان مردی که مرا خنداند و اجازه داد برایش بگریم …همان مردی که با لبهای جستجوگرش مرا از نو زنده کرد…نه ! او دیگر دنیل نبود !او آقای دنیلز بود و من دانش آموز ساده اش که او به سردی از خود رانده بود…
خلاصه رمان دوست داشتن آقای دنیلز
بیست ماه قبل…چی بهت بگم , نمی دونم چی بگم , نمی دونم بیشتر ,اینومیدونم تورو خواستن یعنی درد ~جستجوی رومئو بسیارعصبانی بودم و ذهنم در گیر موضوعات مختلف ! جیپم را در کنار کوچه پارک کردم . هیچ وقت به این قسمت از شهر قدم نگذاشته بودم ؛ روحم هم از وجود چنین جایی با خبر نبود. آسمان شب ، تیره وتار بود و سرمای زمستان حالم را بدتر میکرد.
نگاهم افتاد به داشبورد ماشین : ساعت 5 صبح بود! به خودم قول داده بودم دیگر هیچ وقت سراغش را نگیرم . با کارهائی که کرده بود ، شکافی عمیق بین من و خودش ساخته بود ، آنقدر عمیق که تمام گذشته مان را در خودش غرق کند . به هر حال می دانستم که نمی توانم سر قولم بمانم . او برادرم بود. گرچه گند زده بود – کاری که همیشه می کرد –ولی هنوز هم برادرم بود…