دانلود رمان در حسرت بوی نیلوفر از ریحانه اسفندیاری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با چشمان میشی رنگم. ..دنیای سیاهم را میدیدم که با خون سرخ شده بود. … و میان انبوهی از خاکستر های زندگی ام. …برای بقا تلاش میکنم. .. آتش انتقامم از همیشه شعله ور تر شده. .. نارنجی و زرد است. .. و این است رنگ آمیزی زندگی من به قلم خدا. . . چه زیباست سرنوشت رنگی من..
(زمان حال)با خستگی داشتم از اداره برم یگشتم،به شغلم عالقه ی زیادی نداشتم اما مجبور بودم به خاطر هدفم تحمل کنم. درسته از موقعی که بچه بودم دوست داشتم پلیس بشم اما واقعا الان هیچ علاقه ای بهش ندارم.تا رسیدم خونه آرش بهم زنگ زد: +سلااام آ ن دی خانوووم.با حرص خاصی چشمامو بستم و جواب دادم:_صد بار گفتم نگو آند ی یا آندیا الان اسم من دریاست چرا نم ی خوای موضوع به این سادگی رو متوجه بشی واقعا؟!
+ای بابا چرا گی ر مید ی؟! صد سال دیگه هم بگذره تو برای من آند یایی، از دریا خوشم نمیاد.. . اصن چیه اسم به این قشنگی داری برداشتی عوضش کردی؟! که چی ؟_از سر خوشی عوض نکردم خودت هم میدونی. زنگ زده بودی… کارم داشتی ؟ +اگه پاچه مو نمی گرفتی می گفتم.. می خواستم ببینم بیکار ی بریم بیرون؟_نه الان اصلا حال ندارم بزار بعدا آرش…