دانلود رمان سرمین از ف.د با لینک مستقیم با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان بازگوی دختریست… دختری عاشق… عاشق پسری نامدار… بازگویی عشق بی حد و نثار پسرک… دختری که پس از سال ها به پیش پدر مادر خود باز می گردد. به پیش پدر و مادر که تنها اسمش را برای او تداعی می کنند. بازگشتی که برای دختر پر است از اتفاق های ناگوار و بد. پر از اتفاق های ناخواسته و ندانسته…
چمدانم را از دستم گرفت و به کمک راننده داد تا آن را جا دهد. با چشمان اشکی به او نگاه کردم. _اشکین. غمگین نگاهم کرد. _عزیزم ما کلی حرف زدیم قرار شد دیگ اینطور نکنی. مگه قرار تا ابد از هم جدا بشیم؟ فوق فوقش یک ماه منم زودی میام. _خوب پس بزار باهم میریم دیگه. _نچ تو انگار حرف حالیت نمیشه.
با تو با پدر و مادرت تماس گرفتی الان اونا منتظرتند، تازه گوشی هست باهم در ارتباطیم. بغضم با صدا شکست، و خودم را در آغوشش انداختم. _اشکیین. اشکین سرم را بوسید. _عزیزم، برو دیگ الان اتوبوس حرکت میکنه دیگه بروآفرین دختر خوب. به سختی از او جدا شدم و خداحافظی کردم…