دانلود کتاب فرزند تاریکی (جلد دوم) از رومینا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان فصل دومه رمان عشق خوناشام من هست. با رفتن رهام به دنیای خوناشام ها و موندن در اونجا کم کم راز های عجیبی برملا میشه که باعث میشه….
آرشام؛ عصبی چشامو روی هم گذاشتم از وقتی اوردمش توی اتاق هرچی میگم یه بهونه الکی میاره. من: واقعا دارم قاطی میکنم فهمیدنش اینقدر سخته؟ نمی تونم… پادشاه: یعنی چی نمی تونم فقط یه سال دیگه مونده یعنی بزارم اون بمیره به همین راحتی؟؟ من: چندین ساله دارم رو این طلسم لعنتی کار میکنم… اون یه طلسمی خونده که فقط خودش میتونه باطلش کنه.. پادشاه: پس تو چی کاره ای؟ مثلا جادوگر اعظم
این خراب شدهای… اه. من: من فقط یه جادوگرم ولی اون… خودت بهتر میدونی اون چیه! پادشاه: پس باید بشینم تا دخترم یه سال دیگه بمیره درسته..؟ تو اینو میگی؟ من: چاره ای نیست! پادشاه: ولی اگه اون طلسم رو بشکنه چی؟ من: حتی فکرشم نکن… میخوای دنیای ما رو به خطر بندازی اگه اون برگرده همه رو میکشه… حتی دختر عزیز تو رو!! پادشاه: ولی… من: ولی نداره! ببین ما دوستای قدیمی هستیم به
خاطر خودت میگم و همینطور مردمت. اصلا بحث یه کشور نیست. بحث تمام این دنیاس میفهمی؟ کلافه دستی تو موهاش کشید و بدون حرف رفت بیرون. نمیزارم به خاطر علاقهی پدرانه اش به مانیا دنیا رو به خطر بندازه… اره نمیزارم. نگاهم به عکس روی میز افتاد. همسرم که عاشقش بودم و دختر کوچولوی هشت ساله ام.. با یاد اوری اون موقع قطره اشکی از چشمم چکید.. اشکایی که راه خودشون رو…