دانلود رمان معجزه کوچک من از silver bunny با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اوپا!!!! چرا اینجوری میکنی اخه؟ فایده اش چیه که با دعوا تمومش کنیم؟ چانیول نفس عمیقی کشید و گوشی رو برای چند ثانیه از گوشش فاصله داد. واقعا معجزه بود که تا حاال تونسته بود خودداری کنه و تک تک فحش هایی رو که تو سرش داشتن پشت هم ردیف میشدن داد نزنه…
هنوز صدای جیغ جیغای رو اعصاب مینجی از سمت دیگه خط میومد و چان کم کم داشت حس میکرد یه جمله دیگه بشنوه گوشاش به خونریزی میافته. -خفه میشی حرف بزنم یا نه؟ اخر نتونست طاقت بیاره و تقریبا تو گوشی داد زد. مینجی بلافاصله ساکت شد و چان نفس خسته ای بیرون داد. -کی گفته من میخوام دعوا کنم؟
کاش حداقل ارزش دعوا داشتی، دلم نمیسوخت!من فقط گفتم توقع نداشته باش اشغال هایی که تو خونه من داری رو برات نگه دارم! همین که برسم خونه همشون جلوی دران! -اوپــــا!!!! مینجی با ناراحتی ناله کرد و چان یه بار دیگه -برای بار تقریبا دوهزارم تو فقط امروز- از خودش پرسید که چی باعث شد با این دختره دوست شه…