دانلود رمان مکعب روبیک از فاطمه علی نیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
«فرمانده ای ازجنس درد اینبار دختری است که برای رسیدن به هدف خود محکم گام برمی دارد» یونارادفرگروهبان یکم ارتش آمریکا معماهای زیادی توزندگیش داره که قراره شما اون هارو کشف کنید!نقشه آشنایی با گروه سرقت پنجنفره ای می کشه که اون رو به نقشه بزرگش برسونن! اما درطول مسیر اتفاقاتی میفته که شاید باب میل گروهبان نباشه؟
_حس میکنم روز عروسیمه و منتظرم شوهرم بیاد دنبالم و بریم کلیسا برای همیشگی کردن عشقمون! جیسون گفت و اشلی به لحن لوده او خندید! آن دونفر مقابل ورودی فرودگاه ایستاده بودند تا ازرفیقی که پنج سال ازدیدارشان می گذشت استقبال کنند! اشلی به ماشین تکیه داد و نگران پرسید: به نظرت هنوزم مثل قبله باهامون؟ _نمی دونم! +به نظرمن حتی نگاهمونم نمیکنه! منظورم اینه که من اگه جای اون بودم،به همتون ی لگد میزدم و برای همیشه ازتولید اسپرم محرومتون میکردم!
جیسون نگاه وحشت زده ای به پایین تنه اش انداخت و گفت: تو دختره وحشی! چجوری جرئت می کنی همچین حرفی رو جلوش بزنی؟ پسرمن خیلی روحیه حساسی داره! اشلی با انزجار او را نگاه کرد و سر تاسفی تکان داد! _شلیک می کردی؟ اشلی با نگاهی گنگ به سمت او برگشت و پرسید: چی؟ _اگه رئیس زندان حکم آزادی برایان رو نمی داد به بچه هاش شلیک می کردی؟ +نمی دونم! فک نکنم اونقدرا هم سنگ دل باشم! _ولی من می کردم! اشلی با تعجب به سمت او برگشت،جیسون هم او رانگاه کرد.
باجدیت گفت: روبیک منطقه امن منه!کسی که پاتو این منطقه بزاره می تونم براش سنگ دل تراین حرفا باشم! چهره جدی و حمایتگر او درهمان حال که قلب اورا گرم میکرد،درهمان حال نیز اورا می ترساند! هر چهار نفر آنها می دانستند که چهره تاریک و جدی جیسون ازهمه آنها وحشتناک تر است! +تاثیر گذار بود جیسون! اما این پنج سال از زندگیمو بهم برنمی گردونه! باشنیدن صدای آشنایی بحثشان را نصفه رهاکردند و به سمت او برگشتند! _برایان اشلی متعجب گفت و نگاهش را ازسر تا پای پسر گذراند…