دانلود رمان کاغذ بی خط از تسنیم با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بعد از به سادگی با تمام فانتزی ها و سادگیش کاغذ بی خط و فضاش متفاوت هست کاغذ بی خط روایت آدمایی است که زندگی بزرگشون میکنه با تمام فراز فرودش و اتفاقات پیش بینی نشده اش باعث رشدشون میشه…
هر شب یه جا می موندم . تو کافه با بچه ها نشسته بودیم سیگار میکشیدیم. مسعود بهم گفت یکی هست کافه شو تازه راه انداخته یه نفرو میخواد. کسر شانم بود اونموقع با لیسانس گرافیک بیام تو کافه کار کنم اما از برگشتن بهتر بود. ادرس کافه رو گرفتم اومدم. خودت بودي . داشتی دیوارا رو رنگ میزدي. اصلا جلو نیومدم. هر چی فحشم بود بار مسعود کردم که الکی واسم کرایه تاکسی تراشید.
به نظرم یه دختر احمق اومدي که می خواد اداي آدماي مستقل و خودکفا رو در بیاره . – هیچ وقت نگفته بودي – یک هفته بعد اتفاقی از جلوي اونجا رد شدم . دیدم همه جا رو چیدي. الکی اومدم تو ببینم چه خبره . – اره . بهم گفتی صاحب اینجا کیه ؟ اومدم واسه کار – الکی پرسیدم. مسعود بهم گفته بود مال یه دختره است. فکر نمی کردم تو باشی. بهم گفتی با بدبختی اینجا رو گرفتم. دنبال آدم مطمئنم.
اصلا نمی فهمیدم چطور یهو قبولم کردي. براي چی باید به یه پسر از خود متشکر پر مدعا اعتماد می کردي. اولا زورت میومد بري سفارش بگیري. هی می رفتی پشت کانتر که خودتو سرگرم کنی خودم مجبور شم برم. – هیچی نمی گفتی! صبح تا شب با هم کار می کردیم و هیچی نمی گفتی. تازه اون شب زبون باز کردي. بعد از 6 ماه. بارون تند شده بود. نرفتی خونه پشت شیشه وایسادي . یک ساعت تموم. سرپا…