دانلود رمان نقره از آینه ۸۰۸۰ با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان، در مورد دختری به نام نقرست که از طریق یک دوست مشترک به نام میترا با عطرین که یه دختر مهربون و شیطون است آشنا میشود، آشناییش با عطرین و خانواده اش و البته برادر عطرین مسیح راد فصل جدید و پرهیجانی را برایش رقم میزند، همه چیز بعد از یک سال ظاهرا حل شده بود، که مرگ ناگهانی پدر و مادر نقره همه ی معادلات را بهم میزند …
در میان رگال هایبوتیک دنبال لباس مناسبی برای تولد میترا می گشتم.در افکاره درهمم دست و پا میزدم که صدای مهسا توجهم را جلب کرد که بااعتراض گفت:- وااااای نقره تورو خدا یه چیزی بردار خالصمون کن کل مرکز خریدو زیر پا گذاشتیم ولی تو هنوز هیچی انتخاب نکردی!چشم غره آبداری نثارش کردم و در حالیکه باچشم و ابرو به فروشنده بوتیک که پسره جوانی بود اشاره میکردم با حرص لبخندی زدم و گفتم:
– عزیززم هنوز چیزی که خوشم بیاد پیدا نکردم!بعد اهسته درحالیکه سرم را به او نزدیک میکردم تا صدایم به گوش فروشنده نرسد گفتم:- کم جیغ جیغ کن جیرجیرک…مهسا خندید- خیلی خب بابا زود باش!به محض اینکه نگاهم را از او گرفتم کت و شلوار خوش دوخت توسی نظرم را جلب کرد بی معطلی همان را از رگال جدا کردم و به سمت فروشنده رفتم و گفتم:_همین رو میخوام…