دانلود رمان سرآغازی نو از سعیده براز با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی دختریه که مجبور به پذیرش ازدواجی میشه که به صلاح خودش و خانواده اش هست اما برای اون آرامشی در بر نداره و در آینده فقط عذاب وجدان براش می مونه.داستان به دو فصل نیمه خالی و نیمه پر تقسیم شده که بیانگر دیدگاه اول شخص به مشکلات زندگیه. سرآغازی نو داستان زندگی یکی از شخصیت های همسایه قلبم رو دنبال می کنه…
یک هفته از اومدنم به خونه ی جدیدم گذشته بود به همه چیز عادت کرده بودم… دیگه جای وسایل آشپزخونه رو بلد بودم… وجود فاطمه خانم حسابی بهم ارامش میداد… ولی بازم هر جا که محسن بود من اونجا نبودم و مدام ازش دوری می کردم… حوصله ام حسابی سر می رفت… آرایشگاه هم دیگه نمی تونستم برم … حتی سوسن وزیبا هم چند باری سراغم رو گرفتند ولی من هربار یه چیزی گفتم و از گفتن حقیقت طفره رفتم…
روم نمیشد بهشون بگم با یک مرد چهل و پنج ساله ازدواج کردم … منی که اون قدر ادعام میشد شوهرم باید ال باشه بل باشه و همه ی خواستگارها رو با غرور رد می کردم… حالا چه شوهری گیرم اومده بود. حساسیتم زیاد بود روی زیبا بود چون برای داداشش ازم خواستگاری کرده بود و من به خاطر قد کوتاهش ردش کردم و می ترسیدم زیبا بعد از دیدن حاج محسن بهم تیکه بندازه. _نادیا دخترم…..بیا اینجا یه دقیقه.
از اتاقم بیرون اومدم و رو به روی فاطمه خانم در حالی که تلفن دستش بود، ایستادم. حتما چرا که نه؟… فقط صبر کنید نظر نادیا رو بپرسم. _نادیا دخترم مادرت… زنگ زده امشب برای شام دعوتمون کرده… چی بگم مادر قبول کنم؟ باشه هر جور خودتون صالح می دونید. نادیا هم موافقه پس امشب مزاحمتون میشیم. نه قربان شما خدا حافظ. وقتی حاج محسن اومد مادر برنامه ی امشبو بهش گفت.…