پست های ویژه
دانلود رمان طالع شطرنجی از فائزه آوری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حریر دختر با استعداد و پر انرژی که آرزوش رفتن تو مسیر فیلم نامه نویس های بزرگ و به نامه ، کارش رو با نمایشنامه نویسی شروع کرده و حالا که می خواد اولین قدمش رو برای هدفش برداره سرش کلاه میذارن و پس از آشنایی یهوییش با مجری تازه معروف شده ی تلویزیون میخواد مستقیم وارد عرصه ی فیلم سازی بشه و…
اواخر مراسمه و خوشبختانه برای چندساعت هم شده فراموش میکنم کجا و بین چه افرادی گیر افتادم. رسم و رسومات جذابشون اونقدر به نظرم هیجان انگیز بود که به خواست آیلار پا به پاشون همکاری کردم و حتی تا حدودی رقص محلیشون رو هم یاد گرفتم. هرچند نگاه های زیادی داشت اذیتم میکرد ولی ترجیحا همه رو نادیده گرفتم.
دونستن اینکه دایی امشب میومد دنبالم و باهم میرفتیم هتل هم در این خوشحالی بی تاثیر نبود. دیگه واقعا موندن اینجا دل می خواست که من نداشتم. الان هم با محیا داریم تور رو از پایین موهای عروس خانوم جدا می کنیم و رسما داره خوابش میبره زیر دستمون. حقم داشت ساعت تقریبا ١١ شبه و جدا از اینکه صبح زود بیدار شده بود، از عصر که اومده یک لحظه هم آروم نگرفته.
یکریز مشغول ورجه وورجه و رقص بود وسط دختر های فامیل. تلفنم زنگ می خوره، میرم سمت کنسول و میبینم که
دایی کامرانه و فورا جواب میدم. جانم، رسیدی؟ _آره دم درم. _الان میام. _کجا حریر؟ حین پایین کشیدن زیپ لباسم، جواب آیلار رو میدم. _کامران اومده دنبالم، دیگه نمیخوام مزاحم بشم و تو هم از فردا درگیر آرایشگاه و اینا میشی. میاد جلو تر _یک درصد فکر کن بذارم بری…
