دانلود کتاب شروع من از زینب ایلخانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مهتا و روزبه توی دوره خاصی از زندگیشون به هم دیگه برخورد میکنن. از طرفی روزبه باید به رابطه عجیبش با سارا سرو سامون بده و از ایران بره و از طرف دیگه مهتا هم درگیر یه ازدواج اجباری شده. اون ها ناخواسته درگیر ماجرای عشق ممنوعه و شوم لیلی و رهی میشن و قصد دارن زودتر حلش کنن تا بتونن به زندگی و مسائل عادی خودشون برگردن. اما کی میدونه اگه توی این راه دلبسته همدیگه بشن چه اتفاق های نحس و رسوایی بزرگی انتظارشون رو میکشه؟!
وای خدایا من همیشه از گریه های مادرم می ترسم ، خوب می دانم وقتی که او این چنین می گرید بی شک اتفاقی به مراتب وحشتناک روی داده است . من از این همه اتفاقات منزجر کننده و ملال آور اخیر بیزارم ، بیشتر می ترسم، ترس از این که شاید مرده ام ، شاید این فقط تنها جسم و کالبد بی جان و فاقد از نفس من است که سوار بر ارایه ای از جنس تابوتی سرد به سوی گورستانی متروک در حرکت است .
سعی می کنم تمام توانم را به سختی به کار گیرم تا تمامی افکار کنگ و مشوشم را سامانی بخشم تا شاید باور کنم که هنوز زنده ام ، هنوز هم نفس می کشم ، هر چند به دشواری، مثلاً شاید بتوانم به یاد بیاورم که بعد از شنیدن صدای آخرین گلوله، انگار من هنوز هم زنده بودم. هر چند انگار هیچ وقت در این دنیا نبودم. بیشتر نگران می شوم. قلبم شروع به تیر کشیدن می کند، نفسم در میان سینه راه خود را گم کرده
و در میان این همه حس کشنده، دلواپسی ها و بی قراری هایم یک بار دیگر بیداد می کنند. نگران، دستان بی رمقم را روی شکمم می گذارم، دردی مزمن در نواحی بطن و زیر شکمم به شدت می دمد. بی اختیار دلم می لرزد. گره ی بغض در گلویم آن چنان کور و دردناک شـده است که در عمق ناتوانی، دلم می خواهد بگریم، که باور کنم تمامی اتفاقات اخیر دروغی بیش نبوده اند. دلم می خواهد که این بار فقط او را صدا بزنم….