دانلود کتاب نشست محرمانه (جلد چهارم از مجموعه شب شیاطین) از پنلوپه داگلاس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
“دیمن” ویل رفته است. ماه هاست کسی او را ندیده و پیام هایی که از گوشی اش می رسند تقریبا مطمئن هستیم قلابی اند. چیزی این وسط درست نیست. باید همین الان اقدام کنیم. مایکل آماده است تا کوو را بخواباند. ریکا چیزی را پنهان می کند. اونز کریست یک تهدید است و پدر وینتر هنوز آن بیرون است. هر کس به هزاران جهت مختلف می روند و ما آسیب پذیر هستیم. وقتش شده تا کارمان را انجام دهیم. وقتش شده است تا جایگاه خودمان را مطالبه کنیم.
“ریکا” به انتهای کریدور تاریک و دراز میروم موتورها زیر پاهایم صدا . می دهند و از کنار کابین های قایق تفریحی می گذرم به نظر می رسد که اینجا تنها هستم ولی می دانم که نیستم. فکر میکنم در این قایق همیشه مورمورم بشود. به انتهای راهرو میرسم و هدفون هایم را در می آورم و گوشم را به در آخری می چسبانم و گوش می کنم. ولی چیزی نمی شنوم دستگیره را میگیرم و به آرامی آن را می چرخانم و لای
در را باز می کنم. هیکلی روی تخت زیر ملافه ها دراز کشیده است به داخل می خزم و در حالی که چراغ ها را خاموش نگه داشته ام گوشی و هدفونم را پایین می گذارم. به او نگاه می کنم. نور در حال کم شدن روز از لای پرده ها به داخل می تابد و سایه راه راهی روی بدن الکس می اندازد. به سمت او می روم و به آرامی روی تخت می روم. به او نگاهی می اندازم تازگی ها او تنها کسی است که میتواند مرا بخنداند.
صورتش را بررسی میکنم و پوست بدون لک و مژه های بلندش را میبینم بینی سربالا و گونه های سرخش نفس های آرام و چشم های بدون حرکت پشت پلک هایش. خیلی آرام است. و صادقانه بگویم وقتی خواب است به نظر دوازده ساله می رسد آسیب پذیر معصوم و خالص. وقتی چشمانش را باز می کند شما آن زن را می بینید. یکی از ملوان ها گفت او امروز اولین کسی است که روی عرشه آمد و صبح دیروقت رسید…