دانلود کتاب شومینه از نرگس نعمت زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حامی پسری از مناطق محروم پایین شهره که بخاطر جور کردن پول دیه فردی که خواهرش باهاش تصادف کرده، پاش به خلاف و دزدی وا می شه. آرامش(ملقب به طوفان) دختری 19 سالس که از وقتی شروع به تاتی تاتی کرد، دور و برش فقط کیسه بوکس دیده و وسایل رزمی! روحیش با دخترای هم سن خودش زمین تا آسمون متفاوته! پدر و مادر آرامش که از ماموران اطلاعاتی و خبره کشورن، طی یه سانحه جونشون رو از دست میدن. اما کیارش، پدر آرامش، قبل از مرگش مسئولیتی رو به گردن آرامش می ذاره، که…
دکمه ی اف اف را فشردم اما هرچه منتظر شدم کسی در را باز نکرد. دوباره دستم را روی زنگ گذاشتم و باز هم فایده نداشت. چند بار پشت سر هم زنگ زدم ولی کسی در را برایم باز نکرد. کوچه هم خلوت بود و سوت و کور نمیشد داد و بیداد کنم. چراغ ها هم روشن بود عجیب بود که در را باز نمی کردند. ماهرو هم که همیشه آنجا بود. خواستم از در بالا بروم که صدای باز و بسته شدن در عمارت آمد. کمی که دقت کردم،
ماهرو را دیدم که با قدم هایی بلند تقریبا دارد به سمتم می دود. منتظر شدم تا بیاید. کمی که نفس تازه کرد نگاهی به خانه انداخت و گفت: سلام. با تعجب گفتم: سلام چرا درو باز نمی کنی؟ نفس عمیقی کشید و با نگرانی گفت: خانم گفتن راهتون ندم. اخم کردم و عصبی گفتم: این مسخره بازیا چیه؟ مگه همسن اونم باهاش خاله بازی کنم؟ با استرس و ناراحتی گفت: آخه چرا اینقدر باهاش بحث می کنید وقتی
می دونین بدش میاد! طلبکارانه از لای نرده های در نگاهش کردم و گفتم: محض اطلاع منم خوشم نمیاد چپ و راست تیکه های دختری که ده سالی اختلاف سنی باهام داره رو بشنفم. با تاسف سری تکان داد و گفت: تهشم میشه این، آرامش خانوم واقعا هرکاری که بخواد میکنه. هیچی هم جلو دارش نیست. الانم گفت بهتون بگم اگه تا فردا هشت صبح چک روز حاضر نباشه مامور می فرسته پیش مادرتون…