دانلود کتاب شاه و نواز از نیلوفر قائمی فر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شاه آیهان مردی که به واسطه ی گذشته اش تبدیل به آدمی شده که برای قدرت و ثروت پا رو هر چی گذاشته تا یه آدم مشهور و موفق بشه؛ تا حدی که همه بهش لقب “شاه” میدن. برای رسیدن به این موقعیت به نواز که سال ها دوستش بوده هم رحم نمیکنه و ازش سواستفاده میکنه. اما نواز به تحریک پسری که تازه وارد زندگیش شده تصمیم می گیره آیهان رو بکشه اما موفق نمیشه و نواز به شکل بدتری در دام آیهان میفته… آیهان برای انتقام کاری با نواز می کنه که …
تمام مسیر فیزیوتراپی و تمام مدتی که آیهان با دستگاه ها کار می کرد و کل زمانی که شرکت بودیم سعی می کردم همه چی رو برای خودم تحلیل کنم. دنبال راه حلی بودم که بتونم قضایا رو هضم کنم حل که نه چون هیچی در برابر آیهان قابل حل نبود. دلم بیشتر از اینکه نگران خواهرم باشه، نگران مادرم بود که دو بار همون روز زنگ زده بود که ببینه من مشکلی دارم یا نه دلش شور میزد خودش کوه درد بود و بعد نگران مشکل نداشتن من و طاقتم بود که میدونست در برابر
آیهان طاق شده. برای بارسوم که مامان تماس گرفت به خونه رسیده بودیم و آیهان رفته بود به اسب ها سر بزنه با احمد توافق کرده که ۲۴ ساعته توی سوئیت ته باغ زندگی کنه تا حواسش هم به دزد که صد در صد منظورش امثال دایی های من بود باشه و هم حواسش به اسب ها که قیمت و ارزش زیادی برای آیهان داشتن باشه. تا آیهان بیاد من با مامان صحبت میکردم وقتی به کمک احمد به خونه برگشت و دید من هنوز تلفن دستمه شاکی بهم نگاه کرد و گفت: چندبار باید
به الدنگ نفهم بفهمونی که… _مامانمه؛ دانوب نیست. لبخند پهنی زد و گفت: حرف بزن مشکلی با نوریه خانم ندارم. مامان با نگرانی گفت:نواز؟ خیلی مراقب خودت باش یه کاری نکن که باز آتویی بگیره که بخواد آزار جدید برات ترتیب بده. _نگران باش مامان جان؛ یکم خودتم استراحت کن عزیز که خوابه تو هم بخواب مریض میشی قربونت برم. با خستگیای که در صداش هویدا بود گفت: من خوبم مامان تو خوب باشه که من به خدا دیگه توان دل نگرونی دیگه ای رو ندارم …