دانلود کتاب پیروزی عشق از سامرست موام با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کتاب داستان زنی ثروتمند است به نام برتا که عاشق یک رعیت به نام ادوارد می شود، و با هزار آرزو با او ازدواج می کند، اما بعد از گذشت مدت کوتاهی متوجه می شود که او عاشق همسر خود است و عشق متقابلی وجود ندارد زندگی برای برتا “که خواستار چیز زیادی نیست جز عشق” به جهنمی تبدیل می شود، این کتاب رنج و سختی برتا را نشان می دهد، کشمکش ها، تبدیل شدن عشق به نفرت و بعد بی اعتنایی و بی تفاوتی….
برتا قدم زنان به سوی پائین رفت، نگاهش به بزرگراهی بود که آن سوی دروازه قرار داشت. و از اینکه شاید نگاه سرد خانم لی به او زل زده باشد احساس ناخوشایندی می کرد. او به اندازه کافی در قلب خود شور و هیجان داشت، که آن هیجان ها همچون پرنده به دام افتاده ای که در تور پیروزی عشـق برای رهایی، دایم به این سو و آن سو پر می کشد، قلب او را به تپشی تند وامی داشت. سینه اش دنیایی لبالب از انتظار وشوق و آرزوهای عجیب و غریب بود، که البته کسی را به این دنیا راهی نبود.
او از دروازه گذشت به جانب بزرگ راهی رفت که از بلک استیل تا «ترکنبری» امتداد می یافت. او بالا و پائین را نگاه می کرد و هم چنان می لرزید و قلبش تندتر می تپید. جاده اما خالی بود، گویی که باد زمستانی رفته باشدش. برتا ناامید بغض کرد. نمی توانست به خانه بازگردد. در آن دم احساس می کرد که زیر سقف خفه می شود و دیوارها زندانند. از ضربه های سوزیاد که بر تنش تازیانه می زد و تا مغز استخوانش نفوذ می کرد و می لرزاندش غرق شادی می شد.
انتظار، وحشتناک بود. وارد زمین ها شد و نگاهی به کالسکه و خانه بزرگ سفیدی انداخت که از آن خودش بود. جاده را باید مرمت می کردند و اینجا و آنجا برگ های خشکیده درخت ها که توفان و باد پراکنده بودشان دیده می شد. خانه مربع ساخته شده و حالتی جدا از محیط دوروبرداشت. و در زمان پادشاهی جرج دوم ساخته شده و به نظر می آمد که هیچ ارتباطی با زمینی که بررویش ساخته شده ندارد تا بتواند وابسته به آن به حساب آید . جلونمای خانه بد و پنجره های بسیاری داشت…