دانلود کتاب حکم امیر از راضیه درویش زاده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آهو دختری که از بچگی عاشقِ پسر عموش شاهرخِ، درست زمانی که بعد از کُلی فراز و نشیب پدر آهو با ازدواجشان موافقت میکند. پسر خان”امیر” که تازه از خارج برگشته از آهو خواستگاری میکنه و همه چیز به یک باره بهم میریزه… رویاهای آهو با خودکشی شاهرخ ویران میشه و آهو میمونه با دلی غم زده و پر از نفرت که مسبب مرگ شاهرخ رو امیر علی میدونه از این رو تن به ازدواج با امیر میده و …
امير على تکیهش را به کاپوت ماشین حامی داد و دست به سینه با نگاهی منتظر به حامی چشم دوخت نگاهش جای هر حرفی را پر میکرد حامی که به جای سختش رسیده بود. کلافه دستی پشت سرش کشید و نفسش را سخت بیرون داد خوب میدانست اگر امیر علی قضیه را بفهمد غوغا به پا میکند اما همانقدر هم مطمئن بود که مورد اعتماد دار تر از امیر علی پیدا نمیکند تا قضیه ترنج و فرارش را برای او بگوید. -نمیخوای حرف بزنی؟! با صدای امیر علی سر بالا
گرفت. -ها؟ -ها و کوفت حامی این دختره کیه باز آوردی اینجا تو ۱ ماه نبودی نیومده باز دختر بلند کرد. -نه این قضیه اش فرق میکنه؟ -چه فرقی نمیخوای که باور کنم ۱ روزه عاشق شدی؟ پوفی کشید. -من تو یه نگاه عاشق شدم. نیش خندی زد. -منم باور کردم. حامی حرصی برگشت و نگاهش کرد. -چرا باور نکردی مگه تو هم یکی مثل من نبودی مگه تو هم اندازهی موهای سرت دوست دختر نداشتی؟! تو که یهو دست آهو رو گرفتی برداشتی آوردی گفتی زنمه چرا میگی
عشق یه شبه نمیشه؟ امیرعلی چهره جدی اش به یکباره جمع شد و نگاهش را از حامی گرفت. حامی راست میگفت عشق یک شب امکان داشت وقتی خود او فقط در چند ثانیه و با یک نگاه دل بسته بود. نفسش را سخت بیرون داد دستانش را حائل کاپوت کرد و سرش را پایین انداخت. صدای جدی اش جایش را به صدای گرفته داد: نمیخوای بگی قضیه از چه قراره؟ -میگم. سکوت کرد و لحظه ای بعد ادامه داد. -تقریباً ۱ سال قبل بود که رفته بودم آلمان با ترنج آشنا شدم ...