دانلود کتاب عمویم نباش از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری که عاشق جاوید میشود و با جاوید ارتباط برقرار میکند و دراخر رازهایی برملا میشود که هویت و نسبت واقعی خود و جاوید مشخص میشود …
با تموم شدن آهنگ از جمعیت فاصله گرفتم و به محض رسیدن پیش بقیه سینه به سینه جاوید شدم. -داشتی با اون پسره بی همه چیز چیکار میکردی؟ از این که به خواهر زاده خودش توهین میکرد تعجب کردم و جواب دادم: مگه کار بدی میکردم؟ اخماشو توی هم تاب داد و بازومو محکم فشار داد. دیگه این رفتارهاش داشت کلافم میکرد و نمیدونستم با چه سازش برقصم. پاهامو عصبی روی زمین کوبیدم: یکم مغزتو شست و شو بده جاوید خان. با اخم نگاهم کرد که
صورتمو چین دادم و ازش فاصله گرفتم. یه گوشه دور از جاوید تا آخر مهمونی نشست و موقع برگشت به خونه هم روی صندلی عقب جا خوش کردم. آرنجم رو به در تکیه دادم و از پشت شیشه به خیابون های خلوت زل زدم تا بالاخره به خونه مادر جون رسیدیم. دلخور وارد خونه شدم و با تعجب به چراغ های روشن خیره شدم. سابقه نداشت کسی قبل از بیرون رفتن یادش بره برقو خاموش کنه. مادرجون پشت سرم اومد و با لبخند سمت پذیرایی رفت که صدای دختری
همزمان بلند شد. چون دید نداشتم یکم جلو تر رفتم و نگاهم روی آیدا ثابت موند. تا متوجه حضورم شد با لبخند به طرفم اومد. -محیا جون چقدر بزرگ شدی ماشالله. زورکی جوابش رو دادم:شما هم زبیاتر شدی. انگار بهش برخورد که یکم عقب نشینی کرد. صدای پاشنه کفش مردونه جاوید از پشت سرم اومد و همزمان آیدا جیغ بلندی کشید و دویید سمتش. مادر جون که سر از پا نمیشناخت و حالا چه بهتر از اینکه پسرش و دختر خواهرش اینجوری با هم دگ خوبن. کلافه روی مبل نشستم …