دانلود کتاب دنیز از سانیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تا حالا بوده دنیا باب میلت باشه؟ اگه آره که خوش به حالت! دنیز داستان تا حالا هیچ خوشی نداشته. میگیم نداشته، شما بخونید از نزدیک هم ندیده. آره! تا این حد زجر دیده.. عاشق بشی و نداشته باشیش. داشته باشیش؛ ولی عاشق نباشی. تفاوت بینشون یه دنیاست؛ اما دردشون فراتر از یه دنیاست. با پایانی غیر منتظره…
عطر خنک برنا داخل فضای ماشین پیچیده بود. به حال و وضع خودم نگاهی انداختم. یک شلوار پارچه ای گشاد که فقط برای داخل خونه میپوشیدم با یک شومیز قرمز رنگ پوشیده بودم موهایی که فقط یک شال نازک روشون افتاده بود و حتی با کش هم بسته نشده بودند. من کی انقدر نسبت به خودم بی تفاوت شدم؟ حتی دمپایی هامم دمپایی های اتاقم بود. پوفی کشیدم الان وقت این فکرها نیست. با یاد آوری این که چند دقیقه دیگه به خونه میرسیم، ضربان قلبم اوج گرفت. چرا برنا هیچ حرفی نمیزد؟ کمی خودم رو جا به
جا کردم و سکوت رو شکستم. -برنا…؟ با لحن آرومی جواب داد: بله؟ با این لحن آرومش، کل استرس هام ریخت. لبخند پنهانی زدم. -بهت ثابت شد من کاری نکردم؟ با بی تفاوتی گفت: از اول هم میدونستم کاری نکردی. چشم هام تا حد ممکن باز شد. یعنی چی؟ عصبانیتم هر لحظه بیشتر در حال فوران بود. -پس چرا انقدر اذیتم کردی؟ سرش رو به سمتم چرخوند و نگاه گذرایی بهم انداخت با دیدن قیافهی متعجب و در عین حال عصبانیم لبخند بامزه ای به لب زد. -چیه؟ با این حرفش منفجر شدم. -برنا تو از اول هم میدونستی؟ این
یعنی چی؟ چرا انقدر اذیتم کردی؟ چرا پشتم رو نگرفتی؟ تو نفهمیدی چقدر به حضور یکی نیاز داشتم؟ چرا وقتی می… انگشت اشاره اش رو روی لبهام به معنی سکوت فشار داد. سکوت که هیچ در جا خفه شدم. یک دفعه دوباره جدی شد. -خودت میدونی اهل معذرتخواهی نیستم همه این عادتو دارند. (اگه نداشته باشند یک امتیاز از بقیه عقب تر محسوب میشند) تازه اشتباهی هم نکردم بخوام معذرت خواهی کنم پس این انتظار رو ازم نداشته باش. مشت محکمی حواله بازوش کردم که حتی تکونی هم نخورد. -اشتباهی نکردی؟ …