دانلود رمان تماس مستانه از پنلوپه وارد با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
قلبم محکم میکوبید و میلرزیدم چون خوب میدونستم میخوام چیکار کنم.روی صندلی نشستم جوری که پشتم به آینه ی بیضی شکل باشه. موهایِ مشکیم مثل آبشار پشت لختم رو تا زیرِ ماتحتم پوشونده بود.چند تا عکس گرفتم تا اینکه بالاخره از یکیش خوشم اومد. مراقب بودم اصلاً صورتم تویِ عکس معلوم نشده باشه. عکس فوق العاده جذاب و حرفه ای شده بود.
وقتی رویِ تخت افتادم اتاق دورِ سرم میچرخید. هنوز لباس عربی آبی_طلایی سلطنتی تنم بود. نگاهی به منجوق ها و منگوله هایی که دورم پخش شده بود انداختم. حتی قبل از اینکه درِ نوشیدنی غیرمجاز رو باز کنم صبر نکرده بودم تا لباس کارم رو دربیارم. بطری نوشیدنی غیرمجاز شیرازی تویِ دستم حالا خالی شده بود. شیشه از دستم سرخورد اما نشکست…حداقل من نشنیدم که بشکنه.
اولین باری نبود که به خونه برمی گشتم و فوراً یه شیشه نوشیدنی غیرمجاز باز میکردم اما امروز روزِ سختی بود…حس میکردم دارم میون غم و اندوه غرق میشم.به دلایلی هروقت تویِ افکار مالیخولیایی غرق میشم ، فکرم بهسمت لندن منحرف میشه و من هیچ ایده ای ندارم چرا بعد ازسیزده سال هنوزم به اون پسر فکر میکنم . البته، اون الان یه مردِبزرگِ…خودم رو جمع و جور کردم و تلو تلو خوران به طرف کمد رفتم…