دانلود رمان سفید برفی از شاداب حسنی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم گلیا نه زشت و نه زیبا تو این دنیا زندگی میکنه .با مشکلات دست و پنجه نرم کرده ولی هنوز یکی دیگه از مشکلاتش مونده .توهان راد پسری با تیپ و قیافه ی نبستا خوب یه دفعه از راه میرسه .یا خدا این دیگه چه غولیه…
چته ديوونه؟ چرا داد مي زني؟ وايستا ببينم چرا اين قدر قرمزي؟ نکنه تب داري؟ – نرگس باورت مي شه؟ باورت مي شه نرگس؟ – چي رو باورم مي شه؟ د بگو ببينم چه مرگته!- کار پيدا کردم نرگس، کار… وسط حرفم پريد و گفت: راست مي گي گليا؟ کار پيدا کردي؟ آخ جــــون! هم ديگه رو بغل کرده بوديم و مثل ديوونه ها بلند بلند مي خنديديم. سريع به حالت دو رفتم توي اتاقم دفترخاطراتم رو باز کردم.
شروع به نوشتن کردم:«شکرت خدا، شکرت! بالاخره يه کار پيدا کردم، يه کار عالي.» سرم رو بالا آوردم و به گذشته ام فکر کردم، به گذشته اي که توش هيچ نقطه ي روشني پيدا نمي شد. سه سالم بود که مامانم مرد. از دست کارهاي بابام سکته کرد. بابام يه معتاد الکلي بود که هيچي جز عشق و حال براش مهم نبود. بيچاره مامانم چهارده سالش که بود به زور مي شينه پاي سفره ي عقد و يه سال بعد از ازدواجش…