دانلود رمان معرفت یک عاشق از تانیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
توی دنیای من پر از غمه. پر از شادی های مبهمه، پر از و دم و باز دمه. آری من هیچگاه از امید دست نخواهیم کشید و تو بدان که من تا لحظه ی فرا رسیدن مرگم در کنار تو خواهم ماند یار من!
رستا؛ تو اتاق کنفرانس نشسته بودیم و به حرف های سرهنگ عبداللهی گوش میکردیم کسی که خشک ی و مغروریش زبون زد عالمه، کسی که وقتی راه میره هیچکس جرعت نداره صداش دربیاد. نمیدونم از اول اینطوری بوده یا شغلش اونو موجب میکنه که اینطوری باشه.
با ختم جلسه ای که گفت همه پا شدیم و احترام نظامی دادیم و به بیرون رفتیم داشتم به سمت اتاقم میرفتم که با یک نفر برخورد کردم تا سرمو بردم بالا دیدم مهساست سریع پریدیم بغل هم وااایی چقدر دلم واسش تنگ شده بود دو هفته بود ندیده بودمش وقتی آبجیمو بی رحمانه ازمون گرفتن و منو امیر تنها شدیم…