دانلود رمان ماه شب تارم از مهسا اربابی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ترانه با فرار از دست نامزد سابقش که مردی وحشیه، پرستار بچه ای می شه که پدرش دلشو می بره، اما با تجاوز ناگهانی نامزد سابقش همه چیز بهم می ریزه و هوتنالوند مرد غیرتی داستان برای کمک به ترانه عقدش می کنه اما ترانه به شدت از رابطه فراری شده و…
یک ربعی از زمان انتظارش می گذشت که با بیمار بعدی وارد اتاق خانم اسدی شد. زن میانسالی که با دیدن ترانه گل از گلش شکفت و دست دراز شده ی ترانه را به نرمی فشرد. از حالش پرسید و هم زمان مشغول معاینه ی زن حامله ای شد که هشت ماهش بود. لبخندی روی لبش نشاند و راضی از خودش که نگفته بود به خاطر ازدواج کارش را رها کرده، بهانه تراشید : -اختیار دارید خانم دکتر، ما که همیشه یاد شما هستیم. منتهی خیلی خسته بودم نیاز داشتم مغزم یه مقدار هوا بخوره.
خانم اسدی لبخندی بهش زد و اشاره به زن حامله کرد تا برای سونوگرافی روی تخت ته اتاق بخوابد و با صدای بلندی شخصی که ترانه تا آن لحظه ندیده بودش را صدا زد : -خانم احمدی، ایشون رو برای سونوگرافی آماده کنید تا من بیام. پرده ی ته اتاق کنار رفت و ترانه دختری ریزنقش را دید که جای خودش آمده بود. گرفته شد اما سعی کرد به روی خودش نیاورد. دیگر می دانست که رو انداختن هم فایده ندارد پس از در دیگری وارد شد. دستانش را در هم قلاب کرد و سر اصل مطلب رفت: راستش می خوام دوباره کار کنم.
گفتم اول بیام سراغ شما شاید کسی رو بشناسید که نیاز به پرستار داشته باشه. سرش را از روی برگه ای که چیزهایی در آن یادداشت می کرد برداشت و توجهش را به ترانه داد و پر فکر درجوابش گفت: -اگه یه کم زودتر برمی گشتی دوباره می اومدی پیش خودم. کمی فکر کرد و ادامه داد: – کسی تو خاطرم نیست اما حتما اگه موردی داشتم بهت زنگ می زنم دختر م. صاف سرجایش نشست و تشکر کرد. دکتر که برای معاینه ی مریضش پشت پرده رفت کمی معذب شد و به خودش تشر زد که اصلا آمدنش کار اشتباهی بوده…