دانلود کتاب پرونده عسلی از پالنا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سیاوش سلطانی وکیل پایه یک دادگستری با قبول وکالت پیرمردی سعی در اثبات بی گناهی وی دارد. در صورتی که قاتل سعی در مختومه کردن پرونده دارد و در این میان ماجراهای جدیدی رخ می دهد…
برای بار هزارم پرونده رو باز میکنه و شروع میکنه به خوندن… تک تک قسمتای پرونده گناهکار بودن پیرمرد رو ثابت میکنن.. همه چیز حساب شده و دقیق… ولی خب، اونم کم کسی نیست… سیاوش سلطانی، جوان مقتدر و مدبر ۳۴ ساله ای که تونسته با همین سن نسبتا کمش رزومه قوی برای خودش بسازه… وقتی با اون پالتو بلند و مشکی در سالن های دادگاه راه میره و رو به روی قاضی می ایسته؛
لحنش، چشماش، نگاهش، حتی سکوتش، میتونه هرکسی رو قانع کنه و به زانو دربیاره. کاریزماتیک بودنش رو از پدربزرگش به ارث برده بود ولی این پرونده، بدجوری مشغولش کرده بود. هزار بار خونده بودش. غلام حسین امیری، فرزند صفر و متولد ۱۳۳۰ یادش میوفته حرفای پیرمرد طاس و قد کوتاهی که دست چپ و پلک راستش با هم میلرزید و نمی دونست از استرس بود یا کهولت سن.
خودشم نمی دونست چرا این پرونده رو قبول کرد. قشنگ یادشه اون روز رو. ظهر بود و هوا ابری بود. دلش می خواست بباره. اون که وارد شد. همه جا آفتابی شد. از آسمون عسل بارید. سرامیکا طلایی شد.. طبق معمول همیشه ساعت ۶ بدون هیچ گونه آلارمی و خودکار بلند شد. اینم یکی از ویژگی هاش بود از بچگی، سحرخیزی! عین یه ماشین به سمت قهوه جوش رفت….