دانلود کتاب مجازات گر از نگار_1373 با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درباره ی دختری به اسم آدیشه. دختری که وجودش با خشم آمیخته شده. خشم از چی؟! از کی؟! شعله ی این خشمو چی برافروخته نگه میداره؟! خوب معلومه انتقام… انتقامی شیرین که آخرش به تلخی می زنه… از اون تلخیا که آدمو از چشیدن دوباره ی اون شیرینی باز می داره.. ولی اون بازم به کارش ادامه میده.. واسه هدفش دور احساسش یه دیوار سنگی بلند کشیده تا از نفوذ هر حسی بهش جلوگیری کنه…
با انگشتام رو میز بازی می کردم. با احساس گرسنگی از اتاق اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه غذای آماده شده تو یخچال رو برداشتم و گذاشتم تو مایکروویو… عادت داشتم همه ی کارهامو خودم انجام بدم به جز غذا پختن و تمیز کردن خونه از اینکه مستخدما چپ و راست تو دست و پام بپلکن بدم می اومد. از اون مهم تر دهنشون چفت و بست درست حسابی نداشت و ممکن بود برام دردسر ایجاد کنن.
بنابراین تنهایی رو به هر چیزی ترجیح می دادم. با صدای زنگ مایکرویو از فکر در اومدمو غذامو بیرون آوردم. لامپی که روی کابینت رو روشن می کرد روشن کردم و روی صندلی نشستم مشغول خوردن غذام شدم سرم درد می کرد و فقط با خوابیدن آروم می شد. تند غذامو خوردم ظرفشو تو ماشین ظرف شویی گذاشتم و از آشپزخونه خارج شدم صدای ناله های گاه و بی گاه فرزین سکوت خونه رو در هم می شکست.
وارد راهرو که شدم تصمیم گرفتم اول سری به فرزین بزنم کلیدی که برای در اتاقش بود از جیبم در آوردم با کلید دری که سمت چپ و مقابل اتاق کارم قرار داشت رو باز کردم وارد اتاق شدم صدای ناله هاش واضح تر شده بود. نگاهم روی تخت ثابت موند، روی تخت دراز کشیده بود. بدنش کامل پاک شده بود و فقط جای زخم و بریدگی ها روی بدنش خودنمایی می کرد دو تا سرم بهش وصل بود…