دانلود کتاب اسموتی با طعم مرگ از نیلوفر قنبری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کوچه ی تنگ و باریک و پیچ در پیچ محله ی پدری ام پر است از مردهای کفترباز، چاقوساز، رعیت، بزاز، خراط و نمدمال. مرده شورها توی کوچه ی ما خانه دارند. به کوچه مان می گویند کوچه ی مرده شورها. خواهر و برادرند و کسی پدر و مادر و قوم و خویش آن ها را به یاد ندارند…
مداد را توی دستش می چرخاند و حس می کند او اصلا متوجه درس نشده. این بار سعی می کند واضحتر و ساده تر برایش توضیح بدهد. – ببین علی جان، اگر در صورت و مخرج فقط علامت ضرب دیدی، کل اون منفی ها رو بشمر. اینجوری میتونی علامت آخر کسر رو با این روش مشخص کنی. بعد عددهای بدون علامت رو مینویسی و اخرش ساده ش میکنی. متوجه شدی علی جان؟ علیِ چهارده ساله سر تکان می دهد. – بله آقا. لرزش تلفن
روی میز و نامِ عیوضی اخم روی صورتِ او می اندازد. رو به علی می گوید: – خیله خب آفرین. حالا این تمرین رو انجام بده تا من به تلفن جواب بدم. ضروریه. فورا تماس را برقرار می کند و به تراس می رود. حیاط بزرگ و پر دار و درخت و منظره ی نارنجی رنگ باغچه به او آرامش می دهد. اما صدای عیوضی نمی گذارد زیاد در حال خوشش بماند. – سلام جناب عیوضی. – چه سلامی چه علیکی محسنی؟ دیگه داره خونم به جوش میاد از این همه خونسردی شما.
– من از شما یک ماه مهلت خواستم قبول کردین. هنوز سه روز مونده. – سه روزم بگذره همینه. بهت زنگ زدم بگم اینبار کوتاه نمیام.رهی نگاهی به داخل اتاق می کند.علی سخت مشغول است. آقای عیوضی شما پولتو میخوای یه سه روزم صبر کن. والا من که نمیخوام پولت رو بخورم. – من که چشمم آب نمیخوره. – بله… چش… تلفن قطع شده. فورا به اتاق برمی گردد و نمی داند توی آن سه روز چه خاکی به سر بریزد. با بی حواسی بقیه ی کلاس را تمام می کند و…