دانلود کتاب زیبای گمشده (جلد دوم) مترجم کیمیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
والنتینا از من متنفره. این جلوی منو از دزدیدن و نگه داشتنش برای خودم نمیگیره. وقتی نوجوون بودیم اونو به خونه من اوردن. اونو در ازای پرداخت بدهی به پدرم فروختن. اون تنها روشنایی دنیای تاریک و جنایی من شد و من نمیتونستم عاشقش نباشم. حالا زندگی ده سال ما رو از هم جدا کرده و من اسم خودمو به عنوان بدنام ترین و سادیسمی ترین پادشاه مواد مخدر ساحل غربی ثبت کردم. برام مهم نیست که ازم متنفر باشه. بالاخره انقدر قدرتمند شدم که والنتینا رو برای خودم نگه دارم و هیچ کس نمیتونه مانعم بشه. هرکسی که بخواد اونو از من بگیره میکشم ...
_اونجا وايسا… متئو دستور داد، اولین باری بود که مستقیما باهام حرف میزد. تا حالا در مورد من طوری با آدریان حرف میزد انگار یه وسیله بودم. یه خرید غیرقانونی که سعی میکردن به آمریکا قاچاق کنن بعد از شوک لحظه ای از اینکه منو مثل یک انسان مخاطب قرار داده با عجله کاری که گفت رو انجام دادم. حتى وقتى اطاعت میکردم جوابشو ندادم کل روز مسیر بوگوتا تا مدلین رو ساکت موندم. ما توی هتل خوبی در حومه شهر و نزدیک اتوبان موندیم متئو به آدریان
توضیح داد که اگه مجبور شدیم زودتر از زمان برنامه ریزی شده به جاده برگردیم یه راه فرار سریعتر سراغ داره. منم نقش خودمو بازی کردم: زندانی ترسیده و سر به زیر. به ندرت نگاهم میکردن یا حرفی میزدن هر چی کمتر بهم توجه میکردن بهتر بود کاری میکردم باور کنن در برابرشون مقاومت نمیکنم و بعد در اولین فرصت ناپدید میشدم. _به دیوار تکیه بده! وقتی به نقطه ای که نشون داد رفتم یعنی دیوار سفید هتل که بین میز اتاق و تخت کینگ سایز بود-
متئو راهنماییم کرد. تلفنشو از جیبش درآورد و به طرف من گرفت. ناخودآگاه به دوربین لبخند زدم. چسبوندن یک لبخند بینقص و زیبا به صورتم جلوی دوربینها تمرینی بود که سال ها پیش با کتک بهم فهمونده شد. _نخند. با صدای بمی گفت. _این برای پاسپورته. حالت سرخوشانهی صورتم پر کشید. وقتی صدای کلیک دوربین رو شنیدم وحشت وجودمو گرفت. ترس عمیق و ریشه دار درونم سرباز کرد باید به دوربین لبخند میزدم باید کنار هوگو زیبا و خوشحال به نظر میومدم …