نویسنده رمان، خانم سحر موتورچی، این اثر را به روح بلندبالای شهدای هشت سال دفاع مقدس که دلاورانه در مقابل دشمن متجاوز ایران اسلامی ایستادگی کردند، تقدیم کرده است. رمان در واقع روایتگر داستان زندگی پسری به نام حبیب است که تلاش میکند تا خانوادهاش را برای خروج از شهر راهی کند امّا …
از دیگر رمانهای خانم سحر موتورچی به یک رمان دو جلدی با نام هیولایی در آب میتوان اشاره کرد که در گونه ترسناک و اجتماعی به نگارش درآمده است. در قسمتی از رمان ایرانی خاک تپنده میخوانیم:
آقام و حامد هیچچیز در مورد حنا نمیپرسند. شب میآیند و صبح زود بیرون میروند. ما هم جرأت نداریم حرفی در مورد حنا بزنیم. ننه همهجا گفته حنا را فرستاد خانهٔ عمو طاهر. وقتی همسایهها میپرسند ما هم همین را میگوییم اما میدانیم دروغ کار بدی است. من و نوری خیلی زود گوشهای میرویم و توبه میکنیم و خدا را شکر، خدا هم زود ما را میبخشد … امّا دلم برای حبیب و حنا خیلی تنگ شده است. کاش همانطور که میگویند: جنگ اصلا شروع نمیشد.
نویسنده: سحر موتورچی
صفحات: 123
موضوع: رمان، رمان اجتماعی، دفاع مقدس، داستان ایرانی