دانلود رمان ارباب من از آرگه و باران با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
از ترس به خودم میلرزیدم و از سرما صدای اصابت دندون هایم روی هم میشنیدم بغض توی گلوم قورت دادم زانوهامو توی بغلم جمع کردم این تاریکی رو دوست نداشتم بالاخره قطره اشکم بی صدا از گوشه چشم صورتم خیس کرد دومین اشک سومین اشک..
از بی کسی ام میخواستم داد بزنم ولی به گمان دادم توی اون همه جیغ و گریه و زاری دختر های اطرافم به گوش نمیرسید، حال خرابم تعریفی نداشت در دلم از خدا برای بی کسی ام گله کردم انگار گریه و بغض شبانه ام پایانی نداشت دل من، دل من آغوش گرم مادری را میخواستم حمایت مادری را میخواستم که تمام عمرم در حسرت آن بودم.
سهم من از این دنیا چیه خدا من حقیر را میبینه نمیدونم چه سرنوشتی را در پیش دارم ولی اصلا آینده زیبایی را نمیبینم اصلا، آرام بر سر زبانم زمزمه کردم من که یادم نرفته هفده بار، روز و شب ذکر آروزها را دست ها رو به آسمان مانده ، ریسمان خدا نمی آید، امتحان میکنم هزاران بار، قطع و وصلی می شود تکرار مشکل ارتباط حل نشده…